در سالهای اخیر سنگی به عنوان سنگ باران تحت عنوان “عنو” یا “انو” با وزن تقریبی یک تن در مجموعه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی نگهداری می شد که در حال حاضر موجود نیست.
از اوایل قرن ششم تا اواسط قرن یازدهم هجری قمری در کتب تاریخی اشاره به سنگی شده است که اهالی اردبیل به مدد آن باران را هدیه آسمان شهر خود می کردند.
این سنگ که به عقیده شهروندان موجب بارش باران می شد، از تقدس و جایگاه ویژه ای برخوردار بود و طی مراسمات ویژه ای برای طلب باران مورد استفاده قرار می گرفت.
تقدس ویژه سنگ باران در طول تاریخ موجب شده است این سنگ در ادیان مختلف جایگاه ویژه ای یافته و حتی خواص درمانی برای آن قائل شوند.
با وجود اینکه مکان فعلی این سنگ بر عموم مردم پوشیده است و به نظر می رسد گذر زمان موجب تخریب و یا خروج ناخواسته آن از اردبیل شده است، اما قدمت این سنگ به زمان رواج دین زرتشت در اردبیل بر می گردد بهطوریکه مطابق با اظهارات مورخان این سنگ در ابتدا در آتشکده زرتشت نگهداری می شد، بنابراین سنگ باران بیش از دو هزار سال با تاریخ و اسطوره های سرزمین مقدس اردبیل عجین بوده است.
مشخصات سنگ باران
همانطور که گفته شد مشخصاتی که نویسندگان قدیم از این سنگ ذکر نمودهاند سنگی با همان مشخصات در حال حاضر در مقبره شیخ صفی موجود است شکل این سنگ تا حدودی شکل کروی دارد و وزن آن حدود یک تن و اندازه محیط اطراف آن ۲ متر و ۲۷ سانتیمتر میباشد.نمونهئی از این سنگ برای آزمایش به تهران برده شد.
اولیاچلبی،سیاح مشهور دولت عثمانی در سال ۱۰۵۰ هجری درباره سنگ اردبیل اطلاعات تازهتری را می دهد او می نویسد:
«از عجایب این شهر یکی این است که در کنار راه اردبیل نزدیک شهر یک سنگ استوانهشکلی بزرگ هست از آهن شده سنگینتر است تخمینا سه چهار قنطار وزن دارد یک سنگ صیقلی شده صاف و سیاه رنگ و کهنه است،سابق در روی این سنگ با خط عبرانی بعضی خطوط حک گردهاند و صورت یک آدم در روی این سنگ نقش شده که دستهای خود را به آسمان بلند کرده هنگامیکه خشک سالی میشود و باران کم میآید،اهالی این سنگ را با زحمت زیاد حرکت داده بطرف شهر میآورند و در این هنگام باران شروع بباریدن میکند تعجب در اینجاست که هرقدر سنگ بشهر نزدیکتر میشود بارش بهمان اندازه شدیدتر میشود بعد از آن،سنگ را دوباره غلطانیده و به محل سابق میبرند و بارش قطع میشود».
صاحب تاریخ مغرب و صاحب عجایب البلدان وزن آنرا حدود -قمراغه در آن کتاب دست برده است(سبکشناسی چاپ دوم جلد اول صفحه ۲۳۷ و جلد دوم صفحه ۱۹)کتاب دیگر که بیشتر متکی است به کتاب مسالک و الممالک ابن خردادبه که بوسیله ابو الحسن صاعد بن علی گرگانی متوفی در ۸۸۱ بنام مسالک و ممالک یا عجایب البلدان تألیف شده است(تاریخ نظم و نثر در ایران در زبان فارسی تا قرن دهم تألیف سعید نفیسی ص ۲۶۱ و۷۷۷) بهر دو نسخه این کتابها در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مراجعه شد اما مطالب مربوط به سنک اردبیل در آنها نبود معلوم نیست خواندمیر از کدام کتاب و از کدام نسخه استفاده کرده و این مطلب را در تاریخ حبیب السیر نقل نموده است.
در کتب جغرافیای تاریخی که از اوایل قرون اسلامی تا اوایل قرن ششم هجری راجع به شهر اردبیل نوشته شده به این سنگ اشاره ای نمی شود، چراکه به نظر می رسد دلیل خواص ویژه ای که برای باران زایی این سنگ تاکید شده پس از ظهور اسلام در این منطقه کمرنگ تر می شود.
با این وجود اولین بار در کتاب “تاریخ مغرب”نوشته شده در ۵۲۲ هجری قمری به این سنگ اشاره شده و پس از آن تا سال هزار و ۵۰ هجری قمری مورد توجه نویسندگان و مورخان مختلف قرار گرفته است.
اولیا چلبی سیاح مشهور دولت عثمانی در هزار و ۵۰ هجری قمری وارد آذربایجان و اردبیل شده و در سیاحت نامه خود به این سنگ اشاره کرده است.
ابوحامد اندلسی در باره این سنگ نوشته است: “در بیرون اردبیل در میدان آن سنگی است بزرگ زیاده از صد رطل، هر وقت اهل شهر محتاج باران می شوند با ارابه آن را به شهر می آورند؛ مادامی سنگ در شهر است باران می بارد و همین که سنگ را بیرون بردند قطع می شود”.
محمد ابن منصور در سده نهم هجری در کتاب گوهر نامه می نویسد: “از ثقات مرویست که در مسجد آدینه اردبیل جسمی قلیل الحجم و کثیر الوزن افتاده که به جهت وزن ۵۰۰ من باشد و نصفی از آن سنگ از بسیاری که دست بر آن مالیده اند رنگی پیدا کرده میان رنگ نقره و آهن و نصف دیگر که دست بر آن نمالیده اند سیاه فام است”.
علاوه بر این در کتاب عجایب البلدان ذکر شده است که “در بیرون اردبیل سنگی است به وزن ۲۰۰ من تخمینا و در متانت به مثابه که آهن در آن تاثیر نمی کند. هرگاه که اهل اردبیل به باران محتاج می شوند آن سنگ را به گاوی بار کرده به شهر می برند و مادم که آن حجر در بلده باشد، قطرات مطر در فیضان بوده و چون آن را بیرون نقل کنند باران تسکین یابد”.
هچنین از نویسندگان معاصر پورداوود در کتاب “یسنا” در بخش مربوط به کوه سبلان از سنگ باران یاد کرده است.
ابراز صفات اعجاز به سنگ باران برای تقدس آفرینی
اعجاز سنگ باران زمانی تشدید می شود که در روایات مختلف نسبت به جابه جایی خود به خودی سنگ اشاره شده است. با وجود اینکه مورخان اظهارات ضد و نقیضی نسبت به این موضوع دارند، اما به نظر می رسد انگیزه تقدس آفرینی شهروندان اردبیلی موجب شده چنین صفتی برای سنگ باران قائل شوند.
با وجود اینکه حمد الله مستوفی در طی سفر خود در قرن هفتم هجری به اعتقاد جابه جایی خود به خودی این سنگ از سوی مردم اشاره می کند، تاکید دارد:” اما من آن را همیشه بر یک قرار یافتم و بر یک مقام دیدم”.
باید تاکید کرد که عقیده به جابه جایی اشیا بی جان نه تنها در اردبیل بلکه در نقاط دیگر کشور نیز نمونه هایی داشته است بطوریکه اعتقاد به جابه جایی اشیا توسط اشخاص پاک نیت بدون تماس فیزیکی همچنان وجود دارد.
حک نقوش انسانی با دو دست رو به آسمان
از دیگر ویژگی های این سنگ نقوش حک شده بر روی آن است که همچنان در کتب مختلف روایات متفاوتی را به خود اختصاص داده است.
بهطوریکه به روایتی اعجاز و تقدس این سنگ موجب شد تا “غازان خان” سردار مغول پس از ورود به اردبیل دستور حک نام خود بر روی سنگ را بدهد.
علاوه بر این طبق اظهارات حمدالله مستوفی خطوط و تصاویری روی آن نقش شده و اولیا چلبی از نقش انسانی با دستهای رو به آسمان حکایت می کند. به نظر می رسد تا دوران صفویه این نقوش بر روی سنگ بوده و پس از آن به مرور از بین رفته است.
از ستایش ناهید تا طلب باران
اما موضوع قابل توجه در این سنگ علت طلب باران از یک شی بی جان است که به عقیده کارشناسان این مهم برآمده از اعتقادات باستانی و اسطوره های مقدس این منطقه است.
مراسم طلب باران از ناهید تا قرن یازدهم و تا اواخر حکومت صفویه در اردبیل اجرا می شد و تا قبل ورود اسلام و ویرانی آتشکده ها سنگ باران در محل معبد ناهید در روستای آتشگاه فعلی واقع در دامنه کوه سبلان نگهداری می شد و مردم در هنگام طلب باران برای زیارت این سنگ به معبد می رفتند.
بعد از حمله اعراب و ویرانی آتشکده ها این سنگ به عنوان یادبود به محل مسجد آدینه یا مسجد جمعه فعلی انتقال یافت.
با این وجود بابا صفری در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ با نقل نوشته های مورخان در خصوص این سنگ تاکید دارد که این سنگ در حال حاضر در اردبیل موجود نیست و به نظر می رسد پس از شیخ صفی نه در کتب به آن اشاره می شود و نه وجود خارجی دارد.
درمان ناباروری با سنگ باران
اعجاز سنگ باران در ویژگی های ظاهری و باران زا بودن آن خلاصه نمی شد، بطوریکه در یک متن سغدی مربوط به قرن ششم هجری قمری در خصوص آداب و رسوم رایج ایران آمده است: “سنگ نخستین را نام «سنگ فرخنده» است. این سنگ باید سیاه فام باشد و چون آن را بسایند آب سفیدی از آن خارج شود. خواص این سنگ زیاد است اگر زنی بچه دار نشود آن سنگ را بسایند و سائیده آن را به وی بنوشانند بزودی صاحب بچه خواهد شد”.
زنان برای بچه دار شدن شکم خود را به آن می چسباندند و مردان برای مداوای مرض،پهلوی خود را به آن سنگ می می بالیدند.
داریوش به آذین از پژوهشگران این عرصه که کتابی نیز در خصوص سنگ باران نوشته است، با شاره به اعتقادات مردم اردبیل در مورد سنگ باران زا” و با تاکید به تطبیق مشخصات سنگ باران زای حکایت شده از سوی مورخان با سنگ نگهداری شده به همین نام در بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی تاکید می کند که نمونه این سنگ برای آزمایش به دانشگاه تهران فرستاده شد و مطالعات نشان داد سنگ از گدازه های آتشفشانی کوه سبلان و مربوط به دوره چهارم زمین سناسی است.
وی معتقد است پس از حمله مغول در زمان غازان خان اتفاق تاریخی قابل توجهی در اردبیل رخ نداده است تا سرنوشت این سنگ را به عقیده برخی نویسندگان نامعلوم کند.
به آذین یادآور می شود که سنگ باران بقعه شیخ صفی همان سنگ بارانی است که در گذشته شهر اردبیل از تقدس ویژه برخوردار بوده است.
مراسم “چومچه خاتون” یادگار دعای باران
با وجود اینکه گذر زمان برخی رسوم و باورهای عمومی را کمرنگ تر ساخته و شکل و شیوه جدیدی به آن بخشیده است، دعای طلب باران به دلیل قدمت آن به اندازه تاریخ بشریت و به منزله دخالت اراده بشر در تسلط به طبیعت و احترام به قدرت آن همچنان در گوشه گوشه اردبیل یادگارهای خود را حفظ کرده است.
مهمترین آن برپایی مراسم طلب باران با عنوان “چومچه خاتون” در روستاهای اردبیل، سراب، خلخال و مشگین شهر است.
دختران جوان در این مراسم قاشق چوبی یا “چومچه” را بر می دارند و با خواندن اشعاری در کوچه های روستا با زدن در خانه ها وسایل اولیه پخت آش نذری باران را جمع آوری می کنند. آش نذری پس از دعای باران پخته شده و در بین اهالی پخش می شود.
جابر عناصری پژوهشگر تاریخ و فرهنگ اردبیلی اشاره به اجرای این مراسم در “کلخوران ویند” از حومه شهذ اردبیل به شکل دیگری دارد.
وی یادآور می شود که اگر پس از دعای دختران و شعرخوانی کودکان باران نبارد اهالی روستا از کنار مزار امامزاده روستا یا “قوجا پیر” سنگی را حرکت داده و آن را به روخانه “علی درویش” که تنها رودخانه شهر است می اندازند و منتظر بارش باران می مانند. اگر باران آمد سنگ را برمی دارند و دعا می خوانند.
گفتنی است جابه جایی سنگ و حرکت دادن آن مشابه مراسم طلب باران با استفاده از سنگ باران است که در قرن یازدهم هجری قمری در اردبیل اجرا می شد.
صاحب روضه الصفا با تاکید به اسطوره سنگ باران در بخشهای مختلف ایران سنگ باران را سنگی بیان می کند که بر آن اسم اعظم منقوش بوده و به حضرت نوح نسبت می دهند که به فرزند خویش “یافث” داده بود.
در قرآن هست که خداوند به قومی که خیلی شرارت کردند عصبانی بود پرنده ها بی در منقار خود سنگ حمل کردند وو……
فلورا خانم برای شما می خواند.
https://youtu.be/JWISyYV5Q-w?si=iSYeHBCgyHofC_gw
داشا باسماخ— سنگ باران کردن . از سنت های قدیمی ملت ایران و اردبیل. قزلباش ها این روش را در جنگ قبول نداشتند بعد از جنگ چالدران با الهام از توپ که اروپا به عثمانی ها داده بود یک قلاده ای درست کردند به اسم – سوپات داشی – که می چرخانیدند و سنگ را رها می کرد پیر مرد هایی که از ۱۲۵۰ شمسی به بعد متولد شده بودند از این داشتند و خودشان که در دهه ۴۰ حدود صد سال داشتند تعریف می کردند که در جوانی محلات اردبیل و احتمالا حیدری نعمتی ها در جنگ با هم از این ابزار استفاده می کرده اند البته قدیم ها مردم ایران کسی را تنها و ضعیف می یافتند اول ،، قتله ،،می کردند بعد هنگام فرار سنگ باران می کردند که این سنت در زمان شاه با مداخله ساواک و شهربانی قطع می شد البته در یک سال انقلاب پاسبان ها در تظاهرات جوان ها را گیر می انداختند و با با توم قتله می کردند چون در ۱۳۵۶ بی قانونی با شروع انقلاب حاکم شده بود که در ۲۳ بهمن همه پاسبان ها را دیگر قتله نکردند با تبر و قمه تکه تکه کردند و جسد ها را در خیابان ها با وانت کشیدند و در سال ۵۹ در روز عاشورا قمه زن ها ی اردبیل را مجاهدین خلق و فدا بیان اسلام و حجتیه ای ها و مریدان ملا مشکینی و مسایلی و اجاق نژاد ، سنگ باران کردند و تف انداختند و فحش ناموسی دادند و قمه زن ها هیچ مقاومت نکرده و به خانه ها ی خود فرار کردند و جواب را به حضرت ابوالفضل ع گذاشتند که نتیجه اش سال بعد ۱۳۶۰ به جان هم افتادند و بیش از ۱۰ هزار نفر شیعه مجاهد منافق خلق و ولایت مدار همدیگر را کشتند و بعد صدام و رفقای پان عرب و فلسطینی به جان ملت
ایران افتادند و یک میلیون ایرانی را کشتند. سنگ سار کردن در قرآن مجازات نیست بلکه علامت نتیجه کفر و جهل و ظلم و فساد است. آقایان فرا موشی گرفته اند در سال ۱۳۵۸ اسلحه و قدرت دست شان افتاد هار شدند در سال ۵۸ علی مشکینی و محمد تقی بهشتی در مجلس از شکنجه و کشتن کودکان شیر خوار دفاع کردند که انصافا رفسنجانی و موسوی اردبیلی داد زدند و صدایشان را خاموش کردند ولی جبهه خامنهای و مشکینی و بهشتی که دو نوچه خلخالی و غفاری را داشتند و حجتیه ای بودند در فتنه ۸۸ با کاشتن احمدی نژاد جبهه رفسنجانی را از بین بردند خدا شاهد است و عدالت خواهد آمد با از پشت کشتن چیزی را عوض نخواهد کرد ادعای امامت و امام زمان بودن مسأله ای را حل نخواهد کرد از دنیا انتقاد می کنیم ظلم و فساد خود را فراموش کردهایم.