زن ۲۰ ساله که به اتهام رابطه در داخل پراید دستگیر شده بود، داستان خود را برای مشاور تعریف می کند.
زن ۲۰ ساله که در داخل خودرو پراید به جرم داشتن رابطه غیر اخلاقی دستگیر شده بود، می گوید: حدود ۲ سال قبل زمانی با پسر جوانی در اتوبوس آشنا شدم.
جند روز بعد باهم قرار ملاقات گذاشتیم و در ادامه این دیدارها بیشتر شد تا این که مدتی بعد او به همراه مادرش به خواستگاری ام آمدند ولی پدرم به شدت مخالفت کرد.
از سوی دیگر من و مادرم به این ازدواج اصرارداشتیم تا جایی که دیگر پدرم نیز نتوانست مقاومت کند و با این شرط که بعد از ازدواج دیگر به منزلش نروم رضایت داد.
من و نادر هم بعد از برگزاری مراسم عقد کنان در کنار مادرشوهرم به زندگی مشترک ادامه دادیم اما در همان روزهای اول فهمیدم شوهرم و خواهرش به مصرف (بنگ) اعتیاد دارند.
خیلی زود آن ها مرا نیز پای بساط نشاندند من در کنار آنها به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم.
با اینکه شوهرم بعلت گم شدن مدارک خودرو پراید نمی توانست کار کند ولی من سعی می کردم کمک حال شوهرم باشم بنابراین به نگهداری از سالمندان اشتغال داشتم تا کمک خرج خانواده باشم ولی شوهرم هر روز بیشتر در گرداب مواد افیونی فرو می رفت تا این که یک روز فهمیدم مرا به عنوان دوست دختر خودش معرفی کرده و به بهانه آشنایی من با یک پسر غریبه مبالغی را از او گرفته است.
وقتی آن پسر با شماره تلفن من تماس گرفت تا با من آشنا شود من هم بی محابا پرخاشگری کردم و با توهین و ناسزا از او خواستم دیگر برایم مزاحمت ایجاد نکند اما او سوگند می خورد که از متاهل بودن من اطلاعی نداشته است به همین خاطرآن شب با «نادر» به مشاجره پرداختم ولی بازهم از او طلاق نگرفتم.
چند روز بعد با دیدن آگهی نگهداری از یک زن سالمند فرزندان آن پیرزن فقط با من قرارداد بستند و شوهرم را طرد کردند. ن هم حدود یک سال آن جا پیش زن سالمند بودم بودم .
بعد از مدتی با شوهرم به مشکل برخوردم و دیگر مرا به خانه راه نداد حتی مادر و خواهر شوهرم به من ناسزا می گفتند.
در این مدت شوهرم حتی لوازمی را که پیرزن خیّر به من داده بود فروخت و من دیگر حتی نمی توانستم مخارج اعتیاد خودم را تامین کنم.
در همین شرایط روزی که قصد داشتم برای دیدار با مادرم به پایانه مسافری بروم سوار خودرو پراید عبوری شدم و در مسیر با راننده به درد دل پرداختم. او هم که با همسرش اختلاف داشت و در کشاکش طلاق بودند به حرف هایم گوش می داد تا جایی که وقتی دید من آواره هستم و جا و مکانی برای زندگی ندارم مرا به خانه خودش برد؛ اما آن شب همسرش سرزده از راه رسید و آبروریزی به راه انداخت.
پس از آن من آن مرد مسافرکش را تشویق کردم تا با همسرش آشتی کند و من هم با انجام اقدامات قانونی از همسرم طلاق بگیرم.
او هم پیشنهاد مرا پذیرفت و قرار شد صبح روز بعد به دیدار همسرش برود ولی آن شب من با او داخل پراید خوابیدم که ناگهان همسر او به همراه ماموران انتظامی سر رسیدند و ما را به کلانتری انتقال دادند.
حالا هم از رفتارهای گذشته ام پشیمانم و می دانم که سقوط در مرداب کثیف اعتیاد مرا به این فلاکت انداخته است.
بیشتر بدانید :