در این نوشتار به دختر ۱۳ ساله از رابطه پنهانی خود با مرد ۶۰ ساله پرده برداشت.

رابطه دختر۱۳ساله با مرد۶۰ساله در خودرو
داستان عبرت آموز
دختر ۱۳ ساله گفت: چندماه قبل با گوشی تلفنی که پدرم برای تحصیلم خریده بود، وارد فضاهای مجازی شدم و به خاطر کنجکاوی های هیجانی در برخی از شبکه های اجتماعی جست وجو می کردم تا این که در شبکه تلگرام با پسرجوانی آشنا شدم که خودش را ۲۰ساله و مجرد معرفی کرد.
او در میان پیام ها و چت های مجازی خودش را عاشقم نشان می داد و جملات عاشقانه ای برایم می فرستاد.
من هم که از عاقبت این نوع روابط غلط هیچ گونه آگاهی نداشتم به دور از چشم پدر ومادر باآن جوان ارتباط پیامکی و تلفنی برقرارکردم و چندماه به این ارتباط ادامه دادم. این درحالی بود که هیچ وقت تصوری از شیادی های کثیف و فریبکاری های فضای مجازی نداشتم. از سوی دیگر هم پدر ومادرم فکر می کردند من با دوستان و هم کلاسی هایم در ارتباط هستم به همین خاطر کاری به کارم نداشتند و گوشی مرا هم بررسی نمی کردند.
خلاصه من هفته ای چندبار برای ورزش شنا به یکی از استخرهای سرپوشیده می رفتم و حدود۲ساعت را ورزش می کردم. در یکی از همین روزها آن پسرجوان که تصویر زیبایی از خودش را در پروفایلش گذاشته بود از من خواست تا برای آشنایی بیشتر یکدیگر را ملاقات کنیم. من هم که با پیام های عاشقانه اش فریب خورده بودم با او در مقابل آن مکان ورزشی قرارگذاشتم و به بهانه رفتن به استخر از خانه خارج شدم اما زمانی که داخل خودرویی نشستم که مشخصاتش را به من داده بود در یک لحظه ازآن چه می دیدم دچار شوک شدم.
بیشتر بدانید: موقع گم شدن مدارک خودرو چه کنیم؟
ازشدت حیرت و ترس زبانم بند آمده بود و فقط خیره به مردی که پشت فرمان خودرو نشسته بود نگاه می کردم. او یک مرد ۶۰ساله بود که خودش را به من جوانی ۲۰ساله معرفی کرده بود.
نمی دانستم چه کنم که ناخودآگاه در خودرو را باز کردم تا پیاده شوم اما آن مرد شیاد با چرب زبانی و جملات فریبنده به تعریف وتمجید از من پرداخت و آن قدر با مهربانی و شیرین زبانی سخن می گفت که بالاخره مرا درون خودرو نگه داشت اما من زمانی به خودم آمدم که دیگر به او دلباخته بودم.
من چیزی از عاشقی نمی دانستم فقط شیفته مهربانی و چرب زبانی های مهرانگیز آن مرد و خودرو مدل بالای او شدم . به همین خاطر هم روزهایی را که قراربود به استخر بروم او با خودرو به دنبالم می آمد و من ساعتی را که باید ورزش می کردم درون خودرو می نشستم و او در خیابان های شهر دور می زد تا اعتماد مرا جلب کند!
ولی مدتی بعد از من خواست به خانه اش بروم دیگر یقین داشتم که او قصد دارد از من سوءاستفاده کند. این بود که به بهانه ای از رفتن به خانه اش سرباز زدم ولی آن مرد گوشی تلفنم را گرفت و تهدید کرد که اگر به خواسته اش عمل نکنم ماجرای ارتباط خیابانی مرا برای پدرم بازگو می کند وپیام هایم را برای خانواده ام می فرستد.
خیلی ترسیده بودم اگر پدر ومادرم این ماجرا را می فهمیدند معلوم نبود چه حادثه ای رخ می دهد. آبرویم در خطر بود و مدام خودم را به خاطر این نادانی بچگانه سرزنش می کردم . بااین وجود تصمیم گرفتم از خودرو پیاده شوم. من به خانه بازگشتم وقصد سرقت گوشی توسط یک فرد ناشناس را برای مادرم مطرح کردم. او هم دست مرا گرفت و با هم به کلانتری آمدیم.