جوانی که زنش بیشتر اوقات زنش را در فضای مجازی می بیند از زندگی تباه شده خود می گوید.
خانجوان ۲۹ ساله ای گفت: ۹ سال قبل زمانی که جوانی ۲۰ ساله بودم و در یک شرکت خدماتی کار می کردم، با دختری زیبا و مهربان آشنا شدم . او همکارم بود و من از برخوردهای موقرانه او لذت می بردم به همین خاطر هم خیلی زود به خواستگاری اش رفتم و با یکدیگر ازدواج کردیم.
روزگار سیاه من از چند ماه قبل زمانی شروع شد که همسرم با خرید گوشی تلفن هوشمند به فضاهای مجازی راه یافت. حالا دیگر مدام در گروه ها و شبکه های مختلف اجتماعی پرسه می زد، به گونه ای که به گوشی تلفن اعتیاد پیدا کرد. من خودم هیچ کدام از این شبکه ها را روی گوشی نصب نکرده ام اما همسرم تا ساعت ۳ یا ۴ بامداد سرگرم فضاهای مجازی است.
این موضوع روح و روان مرا به هم ریخت. نصیحت ها و گفت وگو هایم نیز فایده ای نداشت. وقتی بعدازظهر از سرکار به خانه بازمی گشتم هنوز رختخواب ها در وسط منزل اجاره ای پهن بود و از ناهار هم خبری نبود! با وجود این من تحمل می کردم و تنها از همسرم می خواستم طوری در گروه های اجتماعی رفتار کند که همه بدانند او متاهل است و به خانه و زندگی اش عشق می ورزد!
با وجود این همسرم فقط در یکی از شبکه های فیلترشده در صفحه اجتماعی خود تصویرخانوادگی گذاشته است و به نگرانی های من توجهی ندارد! از سوی دیگر هم این مشکلات به پرخاشگری و عصبانیت می انجامد تا حدی که با بروز یک مشکل دیگر همه عقده ها سرباز می کند و به درگیری کشیده می شود. جست وجوی همسرم در فضای مجازی موجب شده است تا او با مشاهده تصاویر منازل گرانقیمت افراد مشهور و معروف و هنرمندان سینما و بازیگران فوتبال ، زندگی در منزل اجاره ای خودمان را با آن ها مقایسه کند و یا به دنبال خرید لباس های آن چنانی باشد که با این درآمد چندمیلیونی من سازگار نیست و به همین خاطر مشاجره ها افزایش می یابد تا جایی که به خانه پدرش رفته است و مرا به دادگاه و پاسگاه می کشاند.