«تنشرمی» و «خودزشت انگاری» پدیدههایی هستند که در دنیای امروز بهطور فزایندهای در حال گسترشاند و تأثیرات عمیقی بر سلامت روانی و اجتماعی افراد دارند.
خراسان: یک روان شناس از ماهیت و علل اختلالات شایع پیرامون پذیرش بدن میگوید.
این دو مفهوم، به ویژه در میان جوانان و نوجوانان، به چالشهای جدی تبدیل شدهاند. تنشرمی چه تفاوتی با خجالت از بدن دارد؟ چگونه باید از ترویج بیشتر این پدیدهها جلوگیری کرد؟ دکتر «مهدی سودآوری»، روان شناس و مدرس دانشگاه به سوالات ما پاسخ میدهد.
تن شرمی یک پدیده اجتماعی است
از آنجایی که این موقعیتها علایم مشترکی با یکدیگر دارند؛ لازم است تا هر کدام را بیشتر بشناسیم. دکتر «سودآوری» توضیح میدهد: « باید گفت تن شرمی رفتاری است که دیگران با فردی بهواسطۀ ظاهرش انجام میدهند؛ نه حسی که فرد بابت بدن خود دارد. بنابراین تنشرمی یک مقوله اجتماعی است اما «خجالت از بدن» یک حالت است و نمیتوان آن را اختلال نامید. ممکن است فردی بهخاطر شرایط فیزیکی خاص خود دچار خجالت از ظاهرش شود. شرایط اجتماعی و مقایسه شدن در کودکی از دلایل وقوع این احساس هستند. اما بادی دیسفورمیک یا خودزشتانگاری در دسته اختلال طبقهبندی میشود و علامت اصلی آن رضایت نداشتن از کلیت بدن و فرم بدنی است.
در این اختلال فرد به عضو خاصی از بدن خود مانند بینی، شکم یا… توجه نمیکند و کل بدن خود را نازیبا میپندارد. باید توجه داشت که تفاوتهایی میان «خجالت از بدن» و «خودزشتانگاری» وجود دارد. رفتارها در خجالت از بدن آن قدر آسیبرسان نیستند. افراد در این وضعیت معمولاً امور مربوط به زیبایی را بیشتر انجام میدهند یا سعی میکنند با رژیم و ورزش به وضعیت جسمانی مطلوب خود برسند. اما در سمت دیگر ماجرا، افراد خودزشتانگار حاضرند درد شدیدی را بدون ضرورت پزشکی و صرفا برای تغییر بدن خود تحمل کنند. عملهای سنگین مانند اسلیو معده یا لیپوساکشن(برداشتن چربی اضافه بدن) در این موارد بیشتر دیده میشوند.»
باید از کودکی جلوی «خجالت از بدن» را گرفت
از دکتر سودآوری راهکارهای جلوگیری از درگیر شدن نوجوانان با خجالت از بدن را جویا میشوم. در پاسخ میگوید: «نوجوانان به دلیل طی کردن دوران گذار از کودکی به جوانی، عموماً از شرایط اطرافشان ناراضی هستند. آنها به علت وقوع تغییرات جسمانی، با فرم بدنی جدید خود آشنا نیستند و با آن کنار نمیآیند. یکی از مهم ترین راهکارهای مقابله با این احساس، درمیان گذاشتن آموزشهای لازم، قبل از ورود نوجوان به مرحله جدی بلوغ است.
به بیان دیگر، او را از تغییراتی که قرار است برای بدن و ظاهرش رخ دهد؛ آگاه کنیم تا دچار ترس، شرم و طردشدگی نشود. همچنین به او یادآوری کنیم تغییرات جسمانی او موقت هستند. اما همه آموزشها محدود به نوجوانی نمیشوند. کودکان از شش ماهگی تا قبل از بلوغ کاملا تحتتاثیر والدین هستند؛ از اینرو رفتار والدین در این بازۀ سنی اهمیتی بهمراتب بیشتر از دورۀ نوجوانی دارد. این که والدین چه رفتاری را در کودک تشویق میکنند؛ تاثیر مستقیمی در آینده فرزندشان دارد. آیا والدین کودکشان را بابت تلاش و موفقیت تشویق میکنند یا زیبایی؟ آیا والدین در سنین قبل از بلوغ، حس زیبا بودن را به فرزند خود منتقل میکنند یا فقط در مواقع خاص مثل انجام یک رفتار یا پوشیدن لباسی خوشمنظر این احساس را به او میدهند؟»
این مدرس دانشگاه در ادامه میافزاید: «افرادی که از نظر ظاهری و جسمانی مطابق با استانداردهای عمومی هستند نیز ممکن است دچار خجالت از بدن شوند. بخشی از این احساس به معیارهایی که در ذهن فرد وجود دارد؛ برمیگردد و بخشی دیگر به ویژگیهای جسمانی که شخص از داشتنشان محروم است. بهعنوان مثال فردی با موهای فر ممکن است خود را نازیبا بپندارد زیرا تصور میکند اگر موهایش صاف بود؛ جذابیت بیشتری داشت یا برعکس. بخشی از ترویج بیشتر خجالت از بدن به لطف مد شدن خدمات زیبایی اتفاق افتاد. اعمالی که زمانی منوط به وقوع یک رخداد خاص، مثل یک عروسی یا مهمانی بودند حال بهواسطۀ کارکرد روزمرهشان فراگیر شدند. بنابراین کسی که فاقد این ویژگیهاست؛ متفاوت تلقی میشود و ممکن است در جمعهای خودمانی نیز دچار تنشرمی شود.»
تیر آخر، فقدان خوشحالی
دکتر سودآوری دربارۀ عواقب بیتوجهی به درمان شرح میدهد: « درمان نشدن خجالت از بدن میتواند به کمبود اعتماد به نفس و اختلال در روابط عاطفی منجر شود. شخصی که دچار این وضعیت است؛ حس نیاز به ارتباط و صمیمیت را در وجودش قربانی میکند؛ زیرا خود را لایق یک ارتباط مثبت نمیداند. در خودزشتانگاری عواقب جدیتر میشوند و میتوانند در مراتبی به مرگ هم بینجامند.
متاسفانه سالانه دهها نفر بر اثر عملهای زیبایی سنگین جان خود را از دست میدهند. عوارض پس از عمل نیز در سنین بالاتر، گریبانگیر زیباجوها میشود. اما مهمترین عارضه «خجالت از بدن» و «خودزشتانگاری»، فقدان حس خوشحالی و رضایتی است که افراد در طول عمر خود از آن محروم هستند. معمولا در بررسی پیامدهای این دو موقعیت به این مهم اشاره نمیشود که شخص درگیر، هیچگاه راضی و خوشحال نیست.
ممکن است شخص از عمل و عوارض آن جان سالم بهدر ببرد؛ اما تمام عمر خود را با احساس نارضایتی و ناکفایتی پشت سر گذاشته که بهای سنگینی است. هدف درمان، ساقط کردن اعتبار شناخت و باورهای غلط است تا جا برای فراگیری باورهای جدید هموار شود. در این موارد به زبان آوردن جملاتی نظیر «تو چقدر زیبایی» یا «تو چقدر بینقصی» نمیتواند کارساز باشد.
شخصی که خودش را قبول ندارد؛ این حرفها را مصداق فریب دادن میداند. او تصور میکند که اطرافیان با به زبان آوردن این جملات سعی میکنند تا او را دلداری دهند یا حتی چنین میپندارد که اطرافیانش برای تمسخر او از این جملات استفاده میکنند. بنابراین مهمترین نکته در مواجهه با افرادی که دچار تنشرمی هستند؛ حفظ رفتار عادی و روزمره است؛ به گونهای که نشان دهیم آن ویژگی برای ما موضوعیتی ندارد. باید این نکته را درنظر گرفت که یک سری از مسیرهای نورونی مغز، در طول سالیان طولانی شکل میگیرند و از اینرو نمیتوان بهراحتی آنها را جایگزین کرد. در نتیجه ممکن است فرد تا آخر عمر دچار این اضطرابها بماند؛ اما در سطح رفتاری این شناخت را پیدا میکند که این رفتار، ناکارآمد و آسیبرسان است پس نباید بهای زیادی به آن بدهد».