http://didshahr.ir/268674

01:02 :: 1403/07/15

زن با اشاره به اینکه شوهرم از همان ابتدا گفت که مرا دوست ندارد، می گوید: من باید در همان روزها تن به ازدواج نمی دادم ولی اصرار مادرم باعث شد که به زندگی ادامه دهم.

شوهرم از همان ابتدا گفت که مرا دوست ندارد

زن۴۴ ساله گفت:آن زمان دختری نوجوان بودم  پسر خاله ام با این جمله که مرا دوست ندارد و فقط بخاطر مادرش با من ازدواج کرده، قلبم شکست.

زمانی که موضوع را برای مادرم بازگو کردم، او گفت:من با خاله ات صحبت می کنم این حرف ها را در آغاز زندگی جدی نگیر!ا گر به شوهرت محبت کنی!عاشقت می شود.

هرچه به مادرم می گفتم او دختر دیگری را دوست دارد ولی باز هم مرا تشویق به ادامه زندگی مشترک می کرد تا این که مدتی بعد «قاسم» به مصرف مواد افیونی رو آورد و این گونه اختلافات خانوادگی ما شدت گرفت.

در حالی که صاحب ۲ دختر شده بودم روزهای سختی را می گذراندم چرا که هیچ علاقه ای بین ما وجود نداشت. بالاخره حدود۱۰سال قبل که دختر کوچکم ۸ سال بیشتر نداشت، از «قاسم»طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم اما خودم احساس می کردم که تامین مخارج زندگی من و فرزندانم برای پدرم خیلی سخت شده است. در همین حال خودم منزلی را اجاره کردم و دریک کارخانه بسته بندی موادغذایی مشغول کار شدم تا سربار خانواده ام نباشم.

طولی نکشید که دختر بزرگ ترم ازدواج کرد و با جهیزیه مختصری که برایش تامین کردم به دنبال سرنوشت خودش رفت و من با دختر دیگرم تنها ماندم.

هنوز ۳ سال از ماجرای طلاقم نگذشته بود که روزی یکی از همکارانم از من خواستگاری کرد و با وعده و وعیدهای زیادی مدعی شد از من و دخترم طوری مراقبت می کند که خوشبخت ترین زن روی زمین شوم!

او ادعا کرد برایم منزلی اجاره می کند و مخارج من و دخترم را می پردازد به گونه ای که دیگر نیازی به کار درکارخانه نداشته باشم اما وقتی به عقد موقت او درآمدم و دیگر با وعده های«فریبرز»سرکار نرفتم، ناگهان همه چیز رنگ باخت و دیگر از آن وعده های زیبا و فریبنده خبری نبود.

دوباره به سرکارم بازگشتم ولی شوهرم اجازه نمی داد بعد از پایان کار، ازخانه بیرون بروم!خودش نیز خیلی کم به من سرمی زد. گاهی خیلی از ازدواجم پشیمان می شدم و به این رابطه سرد و بی روح افسوس می خوردم اما بازهم با همین شرایط به این زندگی ادامه می دادم چرا که دیگر نمی توانستم برای بار دوم نیز طلاق بگیرم تا این که احساس کردم دخترم از نگاه های نامتعارف همسرم رنج می کشد و دوست ندارد تنها در خانه بماند! به همین دلیل تصمیم به طلاق گرفتم.
ماجرای واقعی با همکاری

  • لینک کوتاه
  • https://savalankhabar.ir/268674

اشتراک این خبر :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *