زن ۲۹ ساله که رویای پولدار شدن را در سر می پرواند، دست به خلاف هایی زد که دست آخر به زندان افتاد.
زن ۲۹ ساله درباره سرگذشت گفت:وقتی به ۱۸سالگی رسیدم طبق قانون باید بهزیستی را ترک می کردم. آن روز در حالی از بهزیستی خارج شدم که همه آرزوهای کودکی را بر باد رفته می دیدم. خلاصه تحصیلاتم را در دبیرستان به پایان رساندم و در همین روزها با «سیروس»آشنا شدم و گذشته ام را برایش بازگو کردم.
با آن که «سیروس»اوضاع مالی خوبی نداشت اما جوانی با گذشت و مهربان بود و ما خیلی زود تصمیم به ازدواج گرفتیم. زمانی که قدم در خانه بخت گذاشتم، احساس زیبایی همه وجودم را فرا گرفت. حالا خانه ای داشتم که مال خودم بود و می توانستم زندگی کنم اما این خوشحالی دوام چندانی نداشت چرا که شوهرم به درآمد کارگری قانع نبود و با پیشنهاد یکی از دوستانش به فروش مواد مخدر رو آورد.
من هم که روزهای سختی را گذرانده بودم برای یک شبه پولدار شدن و زندگی رویایی که در حسرت آن بودم با شوهرم همراه شدم. اما چندماه بعد اعتیاد گریبانمان را گرفت و آلوده مواد افیونی شدیم. ما برای درآمدزایی بیشتر باید افراد دیگر را به مصرف مواد مخدر تشویق می کردیم ولی خودمان هم به مکافات عمل رسیدیم. این در حالی بود که اولین بارداری ام را تجربه می کردم و نگران آینده فرزندم بودم.
خیلی تلاش کردم اعتیادم را ترک کنم ولی فایده ای نداشت و بازهم برای آزمایش تقلبی نبودن مواد مخدر باید آن را مصرف می کردم.
خلاصه پسرم به دنیا آمد اما من در گرداب اعتیاد همچنان دست و پا می زدم. چندسال بعد بازی سرنوشت دوباره تکرارشد.
شوهرم به جرم حمل مواد مخدر به چنگ قانون افتاد و من هم برای تامین هزینه های اعتیادم راهی کوچه و خیابان شدم و به سرقت روآوردم. چندبار به جرم سرقت و حمل موادمخدر به زندان افتادم و در همین روزها پسر ۱۰ ساله ام را نیز به حکم قانون روانه بهزیستی کردند چرا که من شایستگی مراقبت از او را نداشتم.
قبلا هر ۲ هفته یک بار به دیدارش می رفتم اما اکنون مدت زیادی است که نتوانسته ام به دیدار پسرم بروم! این زن که دیگر اشک صورتش را پوشانده بود،ادامه داد: موادمخدر همه زندگی ام را گرفت و این بار نیز به جرم سرقت دستگیر شدم!هربار که راهی زندان می شوم با خودم عهد می کنم که دیگر سراغ مواد افیونی نخواهم رفت.