کتک زدن زن بخاطر بدنیا آوردن دختر داستان زن جوانی است که سرگذشت خود را اینگونه تعریف می کند.
زن ۲۷ ساله که به همراه ۶ دختر خردسال خود وارد پلیس شده بود، گفت:آن زمان که به عقد ساسان درآمدم ۱۸سال بیشتر نداشتم. او هم ۲ سال از من بزرگ تر بود و به قول خودش به من عشق می ورزید اما همه این چرب زبانی ها و عشق ورزیدن هایش ظاهری بود چرا که وقتی اولین دخترم به دنیا آمد، چهره همسرم اخمو شد و دیگر او را «عاشق» ندیدم.
«ساسان»اصرار داشت که باید من پسری به دنیا بیاورم تا مهر و عاطفه پدری اش در خانه شکوفا شود به همین دلیل هم هنوز فرزندم یک ساله نشده بود که دوباره باردار شدم اما گویی بخت با من یار نبود به طوری که وقتی شوهرم فهمید که دوباره فرزندم دختر است، مرا زیر مشت و لگد گرفت و تهدیدم کرد که این بار اگر پسری به دنیا نیاورم چنین و چنان می کند اما در کمال تعجب یک سال بعد بازهم دختر به دنیا آوردم به گونه ای که طی ۷سال صاحب ۶ دختر زیبا و شیرین زبان شدم اما شوهرم هیچ گاه راضی نشد و همواره مرا تهدید به طلاق می کرد.
او نه تنها نسبت به فرزندانم مهر و عاطفه ای از خود نشان نمی داد بلکه وقتی فرزندانم دست وپا زنان به سوی پدرشان می رفتند، آن ها را از خود می راند و این گونه قلب مرا می شکست. من هم به خاطر تربیت خانوادگی که پدرم معتقد بود دختر باید با لباس عروس به خانه شوهر برود و با کفن هم خارج شود! همه رفتارهای زشت، سرزنش ها و کتک کاری های او را تحمل می کردم تا به زندگی مشترکم لطمه ای وارد نشود. با وجود این «ساسان»مرا با ۶ دختر قد و نیم قد که بزرگ ترین آن ها ۹ ساله است در خانه رها کرد واکنون با زن مطلقه دیگری ازدواج کرده است تا برای او پسری به دنیا آورد. من هم اگر چه همه ناملایمتی زندگی را به نصیحت پدرم تحمل کردم ولی دیگر نمی توانم با ازدواج مجدد او کنار بیایم به همین دلیل به کلانتری آمدم تا مخارج زندگی و هزینه فرزندانم را از شوهرم بگیرم.