دختری ۱۵ ساله که از خانه فرار کرده بود، هم اکنون در پلیس به اتهام سرقت دستگیر شده و سرگذشت خود بیان می کند.
دختر ۲۲ ساله گفت: مادرم با اینکه بسیار مهربان بود اما پدرم بعد از چند سال زندگی مشترک، با زن دیگری هم ازدواج کرد. پدرم قاچاقچی موادمخدر بود و از مسیر خلافکاری روزگارش را می گذراند تا این که یک روز ماموران انتظامی منزل ما را در حالی محاصره کردند که پدرم مقدار زیادی موادمخدر خریده بود اما او مادرم را فریب داد تا مالکیت موادمخدر را به گردن بگیرد.
این گونه بود که مادرم برای سال های طولانی روانه زندان شد و من و خواهرم نزد زن دوم پدرم بزرگ شدیم. در همین حال پدرم همچنان به خرید و فروش مواد مخدر ادامه می داد تا این که خواهر بزرگ ترم از خانه فرار کرد و به عقد یک جوان معتاد درآمد. من هم تا مقطع راهنمایی درس خواندم ولی زمانی که ۱۵ سال بیشتر نداشتم، تحمل محیط منزل برایم بسیار سخت بود. از سویی رفتارهای زن پدرم را نمی توانستم تحمل کنم و از طرف دیگر هم هیچ کس مرا راهنمایی نمی کرد که مسیر اشتباهی را درپیش گرفته ام؛ چرا که زن پدرم دوست داشت فقط به فرزندان خودش برسد و من از دیدن این صحنه ها عذاب می کشیدم. به همین خاطر یک روز مقداری پول از جیب پدرم برداشتم و شبانه از خانه فرارکردم.
آن زمان نوجوانی بیش نبودم و نمی فهمیدم با این رفتارها آینده ام را نابود می کنم. خلاصه با محمد آشنا شدم . او برایم خانه ای اجاره کرد و من به طور مجردی در حالی به زندگی سیاه خود ادامه دادم که دیگر در منجلاب خلافکاری غرق شده بودم. در این شرایط بود که او هم در یک نزاع خیابانی چاقوکشی کرد و جوانی را به قتل رساند. او مدتی فراری بود اما بالاخره به دام کارآگاهان پلیس افتاد و هم اکنون حکم قصاص نفس او نیز صادر شده است.
بعد از این ماجرا بود که من برای تامین مخارج زندگی، سرقت از منازل در حال احداث را شروع کردم و با پوشش پسرانه، شیرآلات و موتور کولر و لوازم دیگر را به سرقت می بردم و با فروش آن ها به ضایعاتی ها هزینه های خلافکاری هایم را می پرداختم ولی یک بار که در حال سرقت بودم، ناگهان خودم را در محاصره پلیس دیدم و نتوانستم فرارکنم.