دختر ۱۵ ساله با اشاره به اینکه توسط یک پسر مترو سوار فریب خوردم، گفت: او مرا به خانه اش برد و در آنجا کاری که با من کرد که نباید می شد.
دختر ۱۵ ساله ای در کلاس نهم دبیرستان تحصیل می کند، درباره ماجرای تلخ خود گفت: فرزند بزرگ خانواده هستم و خواهری کوچکتر از خودم دارم اما روزگار تلخ من از ۴ سال قبل زمانی آغاز شد که مدام به منزل پدربزرگم رفت و آمد می کردم و در واقع آن جا به منزل دوم من تبدیل شده بود. پدر و مادرم نیز هیچ گونه سختگیری در این زمینه نمی کردند؛ چرا که آن ها هم دوست داشتند من اوقاتم را درخانه پدربزرگم سپری کنم ولی من به خاطر یکی از بستگان نزدیکم به آن جا می رفتم که او نیز مدام به خانه پدربزرگم می آمد.
روابط بین من و«حمید» به گونه ای پیش رفت که او از من سوءاستفاده می کرد ولی نمی توانستم این موضوع را برای اطرافیانم بازگو کنم.
«حمید»پسر جوانی بود که بسیاری از بستگان و فامیل به او احترام می گذاشتند و معتقد بودند که او پسری درسخوان و مودب است.
آرام آرام طوری از «حمید» نفرت پیدا کردم که دیگر به خانه پدربزرگم نیز نرفتم اما همواره درگیری ذهنی داشتم و از این موضوع بسیار رنج می بردم. از سوی دیگر هم نمی فهمیدم که چرا پدر و مادرم این گونه و با خیال راحت مرا رها می کنند و کسی به این فکر نمی کند که در خانه پدربزرگم چه می گذرد؟!
از طرف دیگر هم کنجکاوی بیشتر و آزاد بودن در خانواده،مرا به سوی ارتباط با پسری جوان کشاند که با او در ایستگاه مترو آشنا شدم. او که کتاب و کیف مدرسه ام را دیده بود، ادعا کرد که کتاب های آموزشی دارد که همه سوالات امتحانی را پاسخ داده است. همین موضوع به آشنایی و ارتباط بین من و«ارسطو» انجامید و من بدون تامل درباره عواقب دوستی های خیابانی به ارتباط تلفنی با او ادامه دادم و گاهی نیز در خیابان یا فضای سبز با یکدیگر قرار ملاقات می گذاشتیم. اما او روزی با حیله و نیرنگ مرا به منزلشان کشاند که پدر و مادرش در خانه نبودند.
«ارسطو» که مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و به زودی به خواستگاری ام می آید، از من خواست تا حجاب از سر بردارم و کنار او راحت باشم. در همین حال اگر چه من سعی کردم فاصله ام را با او حفظ کنم ولی «ارسطو» به طور پنهانی از من عکس و فیلم گرفته است و حالا که فهمیده ام این گونه روابط خیابانی فرجام تلخی دارد و نمی خواهم دیگر به این ارتباط غیراخلاقی ادامه بدهم، تهدیدم می کند که تصاویرم را برای پدرم می فرستد و من هم از رسوایی و آبروریزی می ترسم چرا که پدرم موقعیت اجتماعی حوبی دارد.
بیشتر بخوانید: نکته ای که همه دانشجوهای دختر و پسر باید بدانند