زوج درمانگر معروفی به نام «سو جانسون» اصطلاحی با عنوان «نقطه جوش» را برای اولین بار مطرح کرد؛ زن و شوهرها باید دربارهاش چه بدانند؟
«سو جانسون» که سالها در حوزه روابط زوج ها به مشاوره مشغول بوده و پژوهشهای زیادی در همین زمینه انجام داده، اصطلاحی با عنوان «نقطه جوش» در زندگیمشترک را برای اولین بار مطرح کرد.
او اعتقاد دارد که هر یک از ما در روح و روانمان، نقطههای جوشی داریم که حاصل روابط عاطفی قبلی ما با افراد مهم زندگیمان همچون والدین، خواهر و برادرها و دوستان صمیمی است.
مثلاً مردی که به دلیل داشتن پدری بیش از حد کنترلگر، به قدرت نمایی حساسیت زیادی دارد و از داشتن رئیس متنفر است، ممکن است به هرگونه دستور دادن یا رفتار کنترلگرانه از جانب همسرش هم حساسیت داشته باشد یا مثلاً زنی که در کودکی همواره از سوی والدین طرد و به او بی اعتنایی شده و ترس از ترک و رها شدن دارد، از هر گفتوگوی شوهرش با جنسمخالف در جامعه، برداشتهای اشتباهی خواهد داشت.
در چنین شرایطی، ما تعادل احساسی مان را از دست میدهیم و واکنشهای افراطی و غیرمنطقی نشان میدهیم.
البته این نقاط جوش همیشه با روابط گذشته ما در ارتباط نیستند، گاهی زندگی با همسری که اغلب اوقات بی تفاوت است یا از نیازهای احساسی ما مکرر غفلت می کند، می تواند به ایجاد نقاط جوش جدیدی در روح و روان ما منجر شود.
در ادامه، نکاتی در همین باره مطرح خواهد شد.
نشانه های به جوش آمدن نقطه جوش در زندگی مشترک
دو نشانه وجود دارد که به شما میگوید چه زمانی نقطه جوش خودتان یا شریک زندگیتان تحریک شده است. اول اینکه تغییر اساسی و ناگهانی در لحن احساسی گفتوگو به وجود میآید. تا همین چند لحظه پیش شما و همسرتان در حال شوخی و خنده بودید و لحن محبتآمیزی در جریان بود اما حالا یکی از شما غمگین یا برآشفته است یا از دیگری کناره گرفته و سرد شده است. دومین نشانه این است که واکنشی که همسر رنجیده از خود نشان میدهد، خیلی نامتناسب به نظر میرسد؛ یعنی اغلب افراطی یا غیرمنطقی است.
ضرورت و چگونگی کشف نقطه جوش
برای این که بتوانید نقطه جوش خودتان را کشف کنید، به این فکر کنید که در رابطه با همسرتان، چه زمانهایی ناگهان از حالت تعادل خارج شدهاید؟ مثلا زمان دریافت یک واکنش منفی کوچک از جانب همسرتان یا دریافت نکردن آن واکنش مثبتی که انتظارش را داشتهاید، موجب شد احساس آرامش و امنیت در کنار همسرتان را از دست بدهید یا زمانی که عکسالعمل افراطی و غیرمنطقی نشان دادهاید، مثلاً عصبانیت بیش از حد یا کنارهگیری و سردی غیرمعمول؟ وقتی این اتفاق افتاد، به خودتان چه چیزهایی گفتید؟ بعد از آن چهکاری انجام دادید؟ ببینید آیا میتوانید لحظات دیگری را شناسایی کنید که در آنها، این نقطه جوش آزرده شده است؟ آیا نقطه جوشی که پیدا کردید، تنها نقطه جوش این رابطه است یا نقاط دیگری هم وجود دارد؟
ضرورت باخبر شدن زوج ها از نقاط جوش یکدیگر
ما بهطور طبیعی به مواجه شدن با آسیبپذیریهایمان تمایلی نداریم بلکه به نادیده گرفتن یا انکار ضعف و شکنندگیمان گرایش داریم. معمولاً دوست نداریم شریک زندگیمان را از نقاط جوش، آسیبپذیریها و رنجهای درونیمان باخبر کنیم. گاهی هم تمایل نداریم نشانههای رنج و پریشانی را در شریک زندگیمان ببینیم، حتی وقتی این علایم واضح و آشکار هستند. نمیدانیم باید چه کاری انجام بدهیم یا چه حرفی بزنیم، زیرا بعضی از ما هرگز در عمل یک پیوند امن را در یک رابطه عاطفی تجربه نکردهایم. وقتی کودکی گریه میکند، او را در اولویت قرار میدهیم و به او واکنش نشان میدهیم، زیرا بچهها ما را تهدید نمیکنند و ما میپذیریم که آنها آسیبپذیر هستند و به ما نیاز دارند اما به ما آموختهاند که بزرگ ترها را به این شکل نبینیم، در حالی که همه افراد، کودکی در درون خود دارند که تشنه یک دلبستگی ایمن و یک رابطه عمیق و پرتوجه است. واقعیت این است که اگر اجازه ندهیم شریک زندگیمان ما را به خوبی بشناسد یا اگر او تمایلی به شناختن ما نداشته باشد، هرگز نمیتوانیم یک رابطه واقعاً امن و قدرتمند ایجاد کنیم.
چطور نقاط جوش را به همسرمان بگوییم؟
زمانی که آماده بودید نقاط جوش خود را با همسرتان در میان بگذارید، آهسته شروع کنید. نیازی نیست یک باره همه چیز را به صورت یک جا بگویید. میتوانید با صحبت درباره خود فعل در میان گذاشتن، شروع کنید، مثلاً: «در میون گذاشتن این موضوع برای من سخته…». بهطور کلی در یک رابطه عاشقانه، در میان گذاشتن احساسات منفی بهشرط اینکه از کنترل خارج نشوند از فقدان احساس، کنارهگیری و بیواکنش بودن مفیدتر است. هر یک از زوج ها وظیفه دارد که برای کشف نقطه جوش طرف مقابل تلاش کند و زمانی که شریک زندگیاش این شجاعت را به خود داد که آسیبپذیری و نقاط ضعف خودش را با او درمیان بگذارد، باید واکنشی همدلانه نشان دهد و برای ترمیم و برطرف کردن آن تلاش کند.
نویسنده : دکتر زهرا وافر| روان شناس