این نوجوان با اشاره به اینکه فکر می کردم سرقت کار راحتی است چون بدون زحمت پول در می آوری، می گوید: کاش اینگونه فکر نمی کردم تا الان سر از زندان در نمی آوردم.
نوجوان ۱۷ ساله ای گفت: پدرم نگهبان یکی از مراکز تجاری مشهد است و یک برادر کوچک تر از خودم دارم اما خلافکاری های من از زمان ورود به مقطع راهنمایی (متوسطه اول) در حالی شروع شد که تحت تاثیر رفتارهای یکی از دوستان هم محله به کشیدن قلیان و سیگار روی آوردم چرا که وقتی سیگار را لای انگشتانم می گذاشتم، احساس می کردم که بزرگ شده ام. خلاصه در همین حال نیز مصرف مشروبات الکلی را شروع کردم و این گونه از درس و مدرسه بازماندم تا جایی که دیگر مجبور به ترک تحصیل شدم و راه کوچه و خیابانگردی را در پیش گرفتم. آرام آرام با دوستان خلافکارم آشنا شدم و با آن ها به کافه های زیرزمینی می رفتم ولی باید برای این تفریحات ناسالم هم هزینه می کردم؛ این بود که تحت تاثیر رفتارها و هیجانات دوران نوجوانی من هم با دوستانم همراه شدم و به سرقت از مردم روی آوردم. طولی نکشید که دوبار توسط پلیس دستگیر و راهی کانون اصلاح و تربیت شدم اما وقتی بیرون می آمدم دوباره همان دوستانم به سراغم می آمدند و باز هم خلافکاری را ادامه می دادم و همچنان در شب نشینی های خودمان انواع قرص ها و مشروبات الکلی را استفاده می کردم تا این که زورگیری از رانندگان تاکسی های اینترنتی را شروع کردیم. آن شب بعد از مصرف مشروب و با گوشی تلفن سرقتی که در دست داشتم با یکی از تاکسی های اینترنتی تماس گرفتم و به همراه «رسول» که با یکدیگر سرقت می کردیم،راننده را به انتهای خیابان کشاندیم و سپس با تهدید چاقو گوشی تلفن و۲ میلیون تومان وجه نقد او را گرفتیم. وقتی راننده فرار کرد من و رسول هم با پول های او مواد مخدر خریدیم اما ….