http://didshahr.ir/262531

00:38 :: 1402/05/19

این دختر می گوید: ۱۶ سال بیشتر نداشتم که فریب چرب زبانی های پسری را خوردم. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و من هم که به حرف هایش دل بسته بودم با او ارتباط برقرار کردم.

دختر جوان: با وعده ازدواج بارها از من سوءاستفاده کرد

دختر ۳۰ ساله درباره سرگذشت خود گفت: درست ۱۴ سال قبل بود که متاسفانه مسیر زندگی من با طلاق پدر و مادرم تغییر کرد چرا که جدایی آن ها بر سرنوشت و آینده من تاثیر بدی گذاشت و من هم مانند بسیاری از کودکان و نوجوانانی که زندگی آن ها با طلاق پدر و مادرشان به تباهی کشیده می شود، به سوی جاده نابودی حرکت کردم.

در این میان خانواده پدرم، خواهر کوچکم را در حالی به بهزیستی سپردند که فقط ۶ بهار از عمرش گذشته بود و هنوز چیزی از زندگی و طلاق نمی فهمید اما ای کاش مرا هم به یکی از مراکز بهزیستی می سپردند چرا که خواهرم در بهزیستی تحصیل کرد و در آخرین سالی که در این مکان بود در رشته پزشکی قبول شد و سرنوشت او به زیبایی ها گره خورد اما من و برادرم در خوابگاه ها و منازل اقوام سرگردان شدیم. برای خودم کار می کردم تا حداقل مخارج زندگی را تامین کنم. برادرم نیز کمی بزرگ تر که شد در یک اغذیه فروشی کاری برای خودش دست و پا کرد که صاحبکارش اجازه داد در همان مغازه بخوابد و بدین ترتیب سرنوشت من و برادرم نیز از یکدیگر جدا شد.

هنوز ۱۶ سال بیشتر نداشتم که فریب چرب زبانی های پسری را خوردم. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و من هم که به حرف هایش دل بسته بودم با او ارتباط برقرار کردم به امید این که روزی با یکدیگر ازدواج کنیم و من از این شرایط زندگی رهایی یابم اما او در همان سن و سال از من سوء استفاده کرد و بعد از آن به دلیل ترس از آبروریزی مدام وعده می داد که خانواده اش را به خواستگاری ام می فرستد و هر بار از من مهلت می گرفت تا در زمان بهتری موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد.

این مهلت ها ۵ سال طول کشید ولی او هیچ گاه به وعده های حیله گرانه اش عمل نکرد و بعد از این مدت هم مرا رها کرد و به دنبال زندگی خودش رفت.

من این گونه فریب خورده بودم، دیگر هیچ وقت به هیچ پسری دل نباختم و قید ازدواج را زدم چرا که این سوء استفاده ناجوانمردانه تاثیر بدی بر روح وروانم گذاشت.

خلاصه بعد از این ماجرا فقط در خیابان ها و خوابگاه ها بودم و سرکار می رفتم تا این که بالاخره با پس اندازهایم خانه ای را اجاره کردم.

از سوی دیگر به خاطر این که دختری سنگین وزن بودم و ۱۲۰ کیلوگرم وزن داشتم، توان نگهداری از زنان سالمند سنگین وزن را در خودم می دیدم. به همین دلیل اکنون مدت زیادی است که از سالمندان سنگین وزن مراقبت و نگهداری می کنم اما در همین روزها با دختری بی خانمان دوست شدم که جا و مکانی برای زندگی نداشت. من هم که شرایط سخت او را درک می کردم و این بلا بر سر خودم آمده بود او را به منزلم بردم تا در کنار من زندگی کند ولی از چند ماه قبل با پسری دوست شد که مدعی بود قصد ازدواج با یکدیگر را دارند.

من هم کاری به کارشان نداشتم و نمی دانستم که هر دوی آن ها سارق هستند و با هم کار می کنند اما لحظه ای که پلیس وارد خانه ام شد تازه فهمیدم که آن دختر و پسر جوان مرا به عنوان همدست خود معرفی کرده اند! این موضوع در حالی به کلاف پیچیده ای تبدیل شد که یک دستگاه ضبط و پخش و آینه بغل خودرو از منزلم کشف شد و مرا هم به کلانتری انتقال دادند در حالی که من دزد نیستم و با نگهداری از سالمندان سنگین وزن مخارج زندگی ام را تامین می کنم.

  • لینک کوتاه
  • https://savalankhabar.ir/262531

اشتراک این خبر :

دیدگاه ها

  1. sagoool گفت:

    خا نم محترم حین نزدیک شدن به شما با لگد می گذا شتی و سط دو پا یش تا دو چیزش پا پیو ن بشه – از فحش ها ی ا ها لی محتر م ار دبیل است – شب بخیر خمار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *