عطیه کشتکاران
گاهی عبارت و جملهای متر و معیار بسیاری از افکار پراکنده میشود. همان افکاری که هنوز طبقهبندی نشدهاند و جایشان را در میان سایر افکار نیافتهاند، مثل کتابهای تازهای که از نمایشگاه خریدهای و در قفسه جا ندادهای. بیخانمان هستند و تا در ردیف مربوط به خودشان آرام نگیرند ارزش خود را نشان نمیدهند.
یکی از این تلنگرهایی که سالها به کمک من آمد تا بعضی گفتارها و کردارها را بسنجم «توجه به تعریف معروف» بود. در علم منطق تعریفها با حد و رسمهای تام و ناقص خود را نشان میدهند، اما اگر سرمان را از کتاب بلند کنیم و جامعه اطرافمان را بنگریم تعریف را هم جور دیگری میبینیم. «معروف» در جامعه یعنی آنچه به طرز مقبولی عرف و خوشایند است.
اختلاف نظر زیادی درباره پسندیده بودن آن وجود ندارد و از چشمه دین یا عرف یا تغییر تدریجی فرهنگ یا هر منشأ دیگری خودش را در میان ما جا انداخته. خوشرویی به صورت عام «معروف» است و بدخلقی «منکر». راستگویی پسندیده است و ظلم نکوهیده. با فهم عمومی معنای «معروف» این است، اما وقتی پسوندی به آن افزوده میشود و در قالب عبارت دینی «امر به معروف» قرار میگیرد ناگهان معروفِ کتابی، معروف خدا و پیغمبری، به ذهن میآید و شکاف معنایی و در نتیجه مصداقی رخ میدهد. این معنای معروف را از یکی از سخنرانیهای آیتالله حائری شیرازی به یاد دارم که همیشه با من مانده. ما در پوشش«امر به معروف» به چیزی امر میکنیم که «معروف» بودنش از جامعه دور شده. از سوی دیگر چیزهایی را که قاعدتاً باید «منکر» باشند گرامی میداریم!
نمیخواهم به اولین مثالی که به ذهن میرسد اشاره کنم. سر وقت مثال دیگری برویم. اکثر زنان جامعه ما یا شغل اولشان خانهداری و مادری است یا شغل دوم. کمتر زنی میتواند خود را از این نقش جدا کند. به نظر میرسد سیاستها بر آن است که خانهداری را تکریم کند، اما در عمل فرسنگها دور است از آن.
وقتی خانهداری توأم با بیکاری و بیسوادی زن دانسته میشود، وقتی زن خانهدار را به چشم مصرفکننده صرف ببینیم نه فردی که به اقتصاد خانواده کمک میکند، هزارم که بودجه و مصوبه در تکریم خانهداری مهر و امضا کنیم باز هم نتوانستهایم آن را در جامعه به «معروف» تبدیل کنیم. از سوی دیگر هنگامی که میبینیم دورویی در جامعه به زبان نکوهیده میشود، ولی در عمل افراد چربزبان و منافق به موقعیتهای بالاتری دست پیدا میکنند یعنی اساساً آن را به «منکر» تبدیل نکردهایم که حالا بخواهیم دیگران را از آن باز داریم.
تعاریف خشت اول هستند. امر به رفتاری که هنوز «معروف» نشده خالی از معناست و نهی از فعلی که «منکر» بودنش درعمل روشن نشده به سخره گرفتن خودمان است.
Atiye.keshtkaran@gmail.com