http://didshahr.ir/261105

01:10 :: 1402/03/27

این زن می گوید: روزی پسر عمویم پیشنهاد داد یک محموله مواد مخدر را به فردی  تحویل بدهم و مبلغ ۱۰ میلیون تومان نیز دستمزد دریافت کنم.

زن 29 ساله متاهل: پسر عمویم وسوسه ام کرد

فقط یک اشتباه در دوران نوجوانی که به ازدواج سیاه انجامید، چنان سرنوشت تلخی را برایم رقم زد که نه تنها عمر و جوانی ام تباه شد بلکه اکنون نمی دانم چه مجازات ترسناکی انتظارم را می کشد و …

زن ۲۹ ساله ای که با یک کیلو و ۲۰۰ گرم مواد شیشه دستگیر و ادعا می کرد به خاطر حمل و تحویل بسته مواد مخدر قرار بود ۱۰ میلیون تومان دریافت کند، درباره سرگذشت گفت: ۱۵ سال بیشتر نداشتم که عاشق پسر جوانی شدم و به او دل باختم. آن زمان در یکی از روستاها سکونت داشتیم و من هم تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخوانده بودم.


♥ کلیک کنید: موضوعی مهم در مدارک خودرو که خیلی‌ها نمی‌دانند 


«طالب» که جوانی معتاد بود، یقین داشت که خانواده‌ام با ازدواج ما مخالفت می کنند به همین دلیل مرا در تنگناهای عشق و عاشقی قرار داد و ادعا کرد اگر او را دوست دارم باید به خواسته هایش عمل کنم! من هم که نمی دانستم او چه نقشه ای در سر دارد و در آن سن و سال اصلا به چیزی جز پایداری یک عشق نمی اندیشیدم، به پیشنهاد «طالب» برای فرار از خانه پاسخ مثبت دادم و این گونه زندگی و آینده ام را به تباهی کشاندم.

آن روز بدون اطلاع خانواده ام فرار کردیم در این مدت با نصیحت و ارشاد یکی از بزرگ ترهای فامیل به روستا بازگشتیم و این گونه با «طالب» ازدواج کردم ولی او به مواد مخدر صنعتی مانند شیشه و کریستال اعتیاد داشت و مدام دچار توهم می شد.

در حالی که صاحب ۲ فرزند پسر و دختر شده بودم اما هیچ چاره ای جز سکوت نداشتم و مجبور بودم کتک ها و رفتارهای خشن همسرم را تحمل کنم، تا این که ۸ سال قبل حادثه هولناکی رخ داد که زندگی مرا نیز در مسیر دیگری قرار داد.

آن شب «طالب» بعد از مصرف شیشه، دچار توهم شده و مادرش را خفه کرده بود. او در همان روز دستگیر و راهی زندان شد. من هم از این فرصت استفاده کردم و طلاقم را از او گرفتم. بعد هم فرزندانم را به مادرم سپردم و خودم برای یافتن شغلی به یکی از شهرهای نزدیک مهاجرت کردم. چند روز بعد با کمک یکی از اهالی روستای مان در یکی از کارگاه های تولیدی مشغول کار شدم و شب ها را نیز در همان کارگاه می خوابیدم. یک سال بعد از این ماجرا پسر زنی که آشپز کارگاه بود از من خواستگاری کرد.

«قدیر» زنش را طلاق داده بود و دو فرزند ۹ و ۱۴ ساله داشت. من هم برای رهایی از این آوارگی، به عقد «قدیر» درآمدم و به زندگی ادامه دادم. اگرچه شرایط سختی را می گذراندم اما همسرم مرد خوبی بود. او به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشت و مقداری تریاک مصرف می کرد اما راننده کامیون بود و از صبح تا شب برای تامین مخارج زندگی کار می کرد.

در این میان من گاهی مبالغی را برای مادرم می فرستادم تا برای دو فرزندم هزینه کند.

«طالب» هم در زندان بود و من نمی توانستم حتی فرزندانم را ببینم چرا که می ترسیدم مهر مادری موجب شود دیگر نتوانم سرکار بروم و آشیانه ام دوباره ویران شود. در همین روزها بود که پسر عمویم از روستا با من تماس گرفت و پیشنهاد داد یک محموله مواد مخدر را به فردی  تحویل بدهم و مبلغ ۱۰ میلیون تومان نیز دستمزد دریافت کنم.

من هم که دوست داشتم برای پسرم دوچرخه بخرم، با وجود مخالفت های همسرم پذیرفتم چرا که محل تحویل بسته مواد مخدر با محل سکونت ما، فقط چند خیابان فاصله داشت اما نمی دانستم که باند توزیع گسترده مواد مخدر آن ها لو رفته است و نیروهای انتظامی در این باند نفوذ کرده اند.

خلاصه محموله مواد مخدر شیشه را تحویل گرفتم و سر قرار رفتم اما وقتی حدود یک کیلو و ۲۰۰ گرم مواد مخدر صنعتی را به آن فرد تحویل دادم ناگهان او دست بندهای فلزی را از کمرش بیرون کشید و بدین ترتیب من دستگیر و به کلانتری منتقل شدم. وقتی پشت میله های بازداشتگاه با خودم خلوت کردم تازه فهمیدم که ریشه همه این بدبختی ها و فرجام هولناک این ماجرا فقط همان ازدواج سیاه بود که در دوران نوجوانی و به دلیل ناآگاهی مرتکب شدم. اکنون نیز اگرچه بسیار پشیمانم ولی دیگر …

  • لینک کوتاه
  • https://savalankhabar.ir/261105

اشتراک این خبر :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *