دختری که با اصرار پدر و مادرش همسر مردی شده بود ، بعد از چند سال خود را از ساختمان چند طبقه به پایین انداخت .
زن راننده تاکسی اینترنتی که در برابر پیشنهاد وسوسه انگیز مرد مسافر نتوانست طاقت بیاورد، سرگذشت خود را اینگونه تعریف می کند.
متصدی کافی شاپ عاشق من شده بود و در بیشتر بساط عرق خوری من او و دوستانش را همراهی می کردم/
زن این کارمند می گوید: شوهرم در مدتی کمی توانست خیلی پولدار شود و این برای من تعجب آور بود.
این داستان تلخ یک خانواده ضایعات جمع کن هست که پدر معتادشان خانه نشین شده، بردارش تازه مواد را ترک کرده و پسر نوجوان نیز به کراک آلوده شده و دختر خانواده نیز ……
این دختر می گوید: ۱۶ سال بیشتر نداشتم که فریب چرب زبانی های پسری را خوردم. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و من هم که به حرف هایش دل بسته بودم با او ارتباط برقرار کردم.
این دختر می گوید: به زوز مرا به منزل شوهر عمه ام فرستادم ولی من به او احساس بدی دارم چون فکر می کنم از نگاه های هوس آلود او می ترسم، وقتی موضوع را به پدرم گفتم او به شدت مرا کتک زد
این زن جوان می گوید: کمبود محبت شوهرم باعث شد تا فریب یک مرد شوم و برای دیدار با او تلاش کنم.
این نوعروس می گوید: وقتی صدای دختر غریبه را شنیدم تازه متوجه شدم که شوهرم با چند زن و دختر دیگر هم ارتباط دارد.
مرد ۵۵ ساله می گوید: شاگردی برای مغازه استخدام کرد و ولی بعد از مدتی او اصرار کرد که مادرش را صیغه کنم و….