زبان فارسی به شعر گره خورده است و اگر به تاریخ ادبیات ایران نگاه کنیم شاعران سرشناسی مانند فردوسی، حافظ، مولانا، سعدی و … را در این فهرست پیدامیکنیم.
شعر بعضی وقتها زبان حال ماست و بیشتر ما در منطقه و شهر خودمان یک سری اشعار محلی داریم و معمولا آنها را از زبان مادربزرگ و پدربزرگ یا بزرگ ترهایمان میشنویم. شاید بعضی وقتها معنی این اشعار را نفهمیم، اما امروز میخواهیم پرونده اشعار محلی را باز کنیم و درباره این اشعار، شاعران و معنی و مفهوم آن برای نوجوانها بیشتر بگوییم.
شهریار؛ حیدربابا و کوه کودکی
شعرهای محلی و ترکی محمدحسین بهجت تبریزی یا همان شهریار همانقدر محبوب و معروف است که شعرهای فارسیاش. در فارسی اشعار زیادی از او را شنیدهایم. «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را/ که به ما سوا فکندی همه سایه هما را» و «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/ بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا» را شاید از شهریار شنیدهباشید. این شاعر، اهل تبریز است و به همین دلیل تسلط خوبی روی زبان ترکی داشته. «حیدربابایه سلام» یکی از شعرهای معروف شهریار به زبان ترکی است. او در این شعر که مردم آن را به حیدربابا میشناسند با توصیف کوهی به همین نام درباره طبیعت و مردمان و فرهنگ روستای خشکناب گفتهاست که کودکیاش را آن جا گذرانده.
نیما یوشیج؛ اهل مازندرانم!
«تورا من چشم در راهم/ شباهنگام….» این یکی از معروفترین اشعار علی اسفندیاری است که برای شاعری لقب «نیما یوشیج» را انتخاب کردهاست. او اهل روستای یوش از توابع شهرستان نور در استان مازندران است و زبان محلی مازندرانیها یعنی مازنی را خوب میشناخته. شعرهای محلی او به زبان مازنی در کتابی به نام «روجا» که یک اسم محلی است، چاپشده. «روجا» شامل ۴۵۴ قطعه از اشعار مازندرانی(طبری) نیما به همراه آوانگاری و ترجمه فارسی است. برای مثال در اشعار او در این کتاب چِکاو به معنی یک نوع ماهی دریای شمال، خاخور به معنی خواهر، داروگ به معنی قورباغه درختی که از باران خبر میدهد، سِما یک نوع رقص، کلیکه به معنی سوخته و کِلا به معنای کوزه است.
ملکالشعرای بهار؛ ما رِ مِخی؟!
خیلیها ملکالشعرای بهار را با «ای کوه سپید پای در بند/ ای گنبد گیتی ای دماوند» که در وصف قله باشکوه دماوند سروده، میشناسند. ملکالشعرا که لقب بهار را برای سرودن اشعارش انتخاب کرده بود، اشعار محلی هم دارد. او متولد مشهد و طبیعی است که اشعار محلی را با لهجه مشهدی گفته باشد. این یکی از شعرهای مشهدی اوست که زندهیاد محمدرضا شجریان آن را خوانده و در آلبوم خراسانیات منتشر شده است: «زلقای قجری رِ درهم و بِشکسته مکن واز/ درهای سِلامت رِ به روم بسته مکن واز/ گر ما رِ مِخی، ها، نِمِخی نه، دو کلیمه/ ای بار مُو رِ مثل همهبار خسته مکن واز» شاعر مختصر و مفید میگوید اگر ما را میخواهید یا نه، در یک کلمه آن را بگویید و خلاص!