محمد زینالی اناری
در دورهای که سن زن و مرد گویای یکسری ویژگیها است، هر نوع اتفاقی نیاز به تناسب با این ویژگیها دارد. اگر ازدواج و طلاق در سنی خاص رخ دهد، در آن دوره سنی، فرد مستعد یکسری حالات و پیامدهای متناسب است. این پیامدها به طور مستقیم به سن و سال مرتبط نیست، بلکه ناشی از جای خالی تمهیداتی است که در این سنین مورد توجه جامعه ما قرار نمیگیرند. چه برای میانسال و چه جوان، در هر صورت لازم است که در مواجهه هر اتفاقی که برای شان محتمل است، تمهیداتی اندیشیده شود. درغیر این صورت و در مواقع بحرانی کار او با مشکل مواجه شده و از این میان برخی دچار آسیب میشوند.
آنچه در طلاقهای زیر ۲۵ سال مشاهده میشود، ضعف شدید کارآمدی اجتماعی است. اما این ضعف کارآمدی مخصوصاً برای زنان دقیقاً پس از طلاق هویدا میشود؛ چرا که پیش و پس از طلاق، نقش و کارکرد اجتماعی (بلوغ) آنها متفاوت میشود. در حالی که به نظر میرسد این زنان از آمادگی نسبی برای زناشویی برخوردارند، اما از آمادگی کافی برای نقش مستقل بهرهمند نیستند. علاوه بر این، میتوان در مورد آمادگی درصدی از آنان در خصوص زناشویی نیز تردید داشت.
زنان طلاق گرفته برای تبدیل شدن به نیروی انسانی ماهر و تأمین درآمد خود از این راه، باید راه طولانیای بپیمایند و از دیوارهای بزرگی بگذرند تا بتوانند کارکرد اجتماعی لازم را ارائه کرده و از قبل آن زندگی خود را مدیریت کنند.
مهارت شغلی، محور اصلی مهارتهای یک فرد است و افراد آسیب دیده، برای داشتن کارکرد اجتماعی سودآور، نیازمند مهارتهای دیگری نیز هستند. با توجه به اینکه آموزشهای فنی و حرفهای، مهارتی و دانشگاهی در این دوره به مراتب متفاوت از دوره دانشگاهی در سنین جوانی است، جای خالی برنامههای بسیاری که برای جوانان عضو خانواده از سوی خانواده و برنامههای فرهنگی اجتماعی دانشگاه اجرا میشود، برای این گروه در نظر گرفته نشده و به سبب دغدغهها، مشکلات و مسائلی که از زندگی روزمره بر ایشان تحمیل میشود عملاً جبران این برنامهها ممکن نیست. اگرچه کلاسهایی به شکل مهارت اجتماعی و… در نظر گرفته شده است، اما جای خالی آموزشهای بنیادی دوره جوانی را هیچ وقت پر نخواهد کرد.
خانوادههایی که در سنین پایینتری تشکیل میشوند، نیازمند حفظ توأم زندگی زناشویی و فراگیری کارکرد اجتماعی نیز هستند و در غیر این صورت، نه برای همه خانوادهها، بلکه برای درصدی از آنها که منتهی به طلاق میشوند، جابهجایی نقش شکل میگیرد. اگرچه برنامههای رسمی گروه غالب خانوادهها را در نظر میگیرد، اما نیازمند این است که با برنامهای جامع مهارتهای فنی، اجتماعی و فردی را برای تمام افراد، با ملاحظه ریسکهای احتمالی زندگی زناشویی مورد توجه قرار دهد. رشد آمار طلاق، این موضوع را بیشتر گوشزد میکند و نیازمند این است که هشدارهای آماری مربوط به طلاق و آسیبهای پس از آن مورد توجه قرار گیرند.
اگرچه نکته مهم برای طلاقهای زیر ۲۵ سال، جابهجایی نقش و اهمیت توجه به کارکرد اجتماعی به خصوص در مورد زنان طلاق گرفته است، اما طلاق در این سن، نشان میدهد که کارکرد اجتماعی افراد در ذیل خانواده نیز در این گروه مخدوش میشود. به بیان دیگر، آموزش روابط زناشویی، یا انتخاب همسر، پشتیبانیهای اقتصادی، آموزشی و… برای خانوادههای آسیب دیده، به خوبی انجام نگرفته و به همین سبب است که شاهد افزایش آمار طلاق در این سنین هستیم. در نتیجه نیازمند بازنگری در نحوه تعلیم و تربیت جوانان برای ازدواج، انتخاب همسر، تصاحب کارکرد اجتماعی و یادگیری زندگی زناشویی و تابآوری در برابر فشارهای زندگی هستیم.
به این صورت در دوره سنی زیر ۲۵ سال، طلاق و ازدواج توجهی ویژه میخواهد، چرا که تشکیل خانواده نشان دهنده کارکرد اجتماعی بینقص یا بلوغ کامل دو فرد بوده و جامعه آنها را به عنوان شهروندانی بینقص و دارای مهارتهای چند بعدی فرض میکند. علائمی که از طلاق زیر ۲۵ سال دریافت میکنیم، نشان میدهد که توجه اساسی برای تشکیل خانواده سالم در شرایط عادی و حتی خانواده مستحکم و مقاوم در برابر فشارهای متعددی که در شرایط تحریم و بحرانهای متعدد با آن مواجهیم، نیازمند دقت و تفکر به مراتب بیشتری از وضع فعلی است. دگرگونی در جامعه ایرانی باعث شده است که خانوادهها با مسائل جدیدتری مواجه شوند و تشکیل خانواده روز به روز دارای جزئیاتی وسیعتر شود. لذا توجه نداشتن به جزئیات خانواده امروزی و بسنده کردن به روالهای جا افتاده پیشین و اصرار بر نادیده گرفتن مشکلاتی که خانوادههای در معرض آسیب با آن مواجهند، باعث میشود روز به روز اتفاقات جدید، آمارهای جدید و نگرانیهای جدیدتری در خصوص زندگی خانوادگی پدید آیند. در این خصوص نیاز است که به سرعت و با دقت در خصوص آسیبهای هشدار دهنده اندیشید و جامعه و نهاد پر اهمیت خانواده را از خطرات جدیدتری که در آینده ممکن است رخ دهد، مصون داشت.
پژوهشگر اجتماعی