http://didshahr.ir/267855

08:46 :: 1403/05/06

این زن می گوید: شوهرم گفت بروم از او شکایت کنم تا مهریه اش را پرداخت کنم نگو که پشت این ماجرا نقشه ای داشته است.

رفتار عجیب مرد کهنسال با زن صیغه ای

زن به مشاور گفت: ۱۴ساله بودم که با پسرعمویم ازدواج کردم و صاحب ۶ فرزند شدم.

شوهرم مرد زحمتکشی بود و تعمیرگاه خودرو داشت. او همواره تلاش می کرد تا شرایط مناسبی را برای آسایش و آرامش ما فراهم کند؛ اما او در میان‎سالی به خاطر ابتلا به سرطان از دنیا رفت. در این وضعیت من که همه پس‌اندازهایمان را برای بیماری شوهرم هزینه کرده بودم با کمک خانواده ام یک فروشگاه لوازم خیاطی به راه انداختم و از این طریق فرزندانم را سر وسامان دادم و در نهایت نیز برای آن که خوشبختی فرزندانم را ببینم و آن ها کمبودی در زندگی نداشته باشند، همه لوازم و تجهیزات مغازه را هم فروختم تا آن ها را با سربلندی به خانه بخت بفرستم.

آن زمان ۴۴ سال از عمرم گذشته بود که خودم آواره شدم. با آن که فرزندانم احترام مرا داشتند و با من مهربانی می کردند ولی خودم نمی خواستم سربار آن ها باشم به همین خاطر به پیشنهاد یکی از همسایگانم با مردی ازدواج کردم که به تازگی همسرش را از دست داده بود و به تنهایی زندگی می کرد.

او بازنشسته بود و اوضاع مالی خوبی داشت. اگرچه ابتدا فرزندانم مخالف بودند ولی بالاخره رضایت آن ها را جلب کردم و به زندگی مشترک با او ادامه دادم. هنوز یک ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که شوهرم با اصرار از من خواست از او شکایت کنم و مهریه ام را به اجرا بگذارم! با نگرانی از او پرسیدم از من خطایی سر زده است؟ که او پاسخ داد : نه! اتفاقا خیلی تو را دوست دارم و به همین خاطر هم می خواهم مهریه ات را بپردازم تا دین تو بر گردنم نماند!  اینگونه شد که او هرماه مبلغی را به عنوان مهریه به من پرداخت می کرد و حتی سند قطعه ای زمین را هم به نام من ثبت کرد. من هم با پول مهریه خودرویی گران‎قیمت خریدم و زیورآلات زیادی برسر و گردنم آویختم. روزهای شیرینی را با این شرایط سپری می کردم تا این که اوایل امسال شوهرم مدعی شد اکنون که همه مهریه‌ام را دریافت کرده ام، دیگر حق ندارم در منزل او زندگی کنم چرا که با پرداخت مهریه دیگر ما با هم نامحرم هستیم! و حتی من مبلغی را که اضافه دریافت کرده ام نیز باید به او بازگردانم. با این جملات خیلی ناراحت شدم و تلخی این پول ها را با همه وجودم احساس کردم. او با آن که مدعی بود مرا خیلی دوست دارد ولی اکنون اجازه نمی دهد به خانه ام بازگردم.

  • لینک کوتاه
  • https://savalankhabar.ir/267855

اشتراک این خبر :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *