این زن می گوید: شوهرم از نظر روانی مشکل دارد و تنها به ارتباط با زنان غریبه می اندیشد چند بار نیز مچ او را موقع خیانت گرفتم
خلاصه زمانی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم که امیر به یک معتاد حرفه ای تبدیل شده بود و هیچ مسئولیتی را در قبال من احساس نمی کرد؛در این مدت دریافتم که شوهرم جوانی ساده لوح و تلقین پذیر است به طوری که تحت تاثیر دوستانش قرارمی گیرد و نمی تواند به خواسته های غیر منطقی آنان«نه»بگوید. در حالی که فرزندم را باردار بودم اما دلم به حال شوهرم می سوخت به همین دلیل تصمیم گرفتم برای آرامش زندگی ام با سختی ها جدال کنم؛ اما همواره رنج و بدبختی بر من پیروز می شد و شوهرم بیشتر در منجلاب اعتیاد فرو می رفت اما از روزی که فهمیدم شوهرم از نظر روانی هم مشکل دارد و تنها به ارتباط با زنان غریبه می اندیشد دیگر نتوانستم این شرایط تاسف بار را تحمل کنم چرا که چند بار نیز مچ او را در فضای مجازی گرفتم ولی به خاطر فرزندم سکوت کردم اکنون که دخترم بزرگ شده است و از سوی دیگر نیز نمی توانم به خانه پدرم بازگردم به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای طلاق بیابم اما ای کاش …