روایت تلخ جوانی که پس از آشنایی در یک مهمانی، گرفتار عشق اشتباه و اعتیاد شد؛ مسیری که او را از کار و زندگی تا ارتکاب سرقت و بازداشتگاه کشاند.
روایت تکاندهنده جوانی که برای فرار از دردهای ناشی از طلاق پدر و مادرش، به اعتیاد روی آورد و به تبهکاری کشیده شد. این داستان نشان میدهد چگونه مشکلات روحی میتواند مسیر زندگی یک فرد را به سمت جرم و زندان سوق دهد.
روایت تلخ یک جوان از سقوط به دام اعتیاد، خیانت، افسردگی و تلاشهای نافرجام برای ترک مواد مخدر؛ داستانی واقعی درباره تباهی زندگی با یک تصمیم اشتباه.
داستان واقعی جوانی که با وجود مهارت در نجاری، با مصرف مواد مخدر صنعتی (شیشه و متادون)، کسبوکار، خانواده و سلامت روان خود را از دست داد.
جوانی با اشاره به اینکه در اغفال من توسط دوستم در کارگاه خیاطی صورت گرفت؛ می گوید: اگر مادرم زنده بود شاید این اتفاق نمی افتاد.
یک پیرمرد مسن دختر نوجوان معتاد را به مرکز ترک اعتیاد برد و بعد او را صیغه کرد.
ماندن دختر ۲۰ ساله در خانه مجردی باعث شد تا او به مواد مخدر گل معتاد شود.
مردی که در ساختمان نیمه کاره به کار نگهبانی مشغول بود، توسط یک کارگر منحرف شد.
در این داستان به تاثیر موادمخدر بر نابودی یک خانواده معتر پی خواهیم برد.