این زن با اشاره به اینکه یک دختر ۱۲ ساله از شوهر چه می داند، می گوید: مرا با اینکه ۱۲ ساله بودم همسری مردی کردند که از خودم ۲۵ سال بزرگتر بود.
دختری که در نیمه شب، تنها در خانه مانده بود، اتفاقی تلخی را برای خودش رقم زد.
دختر جوان با اشاره به اینکه در جشن تولد دوستم مشروبات الکلی و داروی خوابآور داده بودند، می گوید: در آن شب حیثیت و آبرویم بر باد رفت و صبح که از خواب بیدار شدم سرنوشتم به تباهی کشیده شده بود.
این دختر جوان می گوید: یک سال بعد ناگهان «شاهرخ» مرا رها کرد و به مکان نامعلومی رفت.
مادر این دختر می گوید: شوهر معتادم برای تامین هزینه مواد مخدرش دخترم را به مرد غریبه فروخته بود.
این دختر می گوید: راهی منزل پرویز شدم هیچ کس در خانه آن ها نبود و تا شب آنجا بودم و او مرا…
این دختر می گوید: تعدادی قرص را یک جا خوردم و سپس با تیغ خودزنی کردم تا جایی که حدود ۴۰ ضربه به دستانم زدم و بعد هم تیغ را ۴ بار روی صورتم کشیدم.
این زن می گوید: وقتی موضوع را با شوهر صیغه ام در میان گذاشتم او با بیحیایی و بیشرمی روبه رویم ایستاد و مدعی شد که با عروسم ارتباط دارد.
در یک اتفاق عجیب دختر ۱۲ ساله توسط پسر ۱۷ ساله مورد دست درازی قرار گرفت.
مادری که پسر ۲۱ ساله ای که قربانی مصرف سوء مواد مخدر شده بود درباره سرگذشت تلخ او می گوید.