زن جوان: در محیط کار از من سوءاستفاده می کنند
زن ۳۵ ساله گفت: تک فرزند خانواده ام هستم چرا که پدر ومادرم بعد از تولد من دچار مشکلات حادی شدند و درگیری های آنان تا هنگام طلاق ادامه یافت.
مادرم دچار بیماری های روحی بود و پدرم نیز نمی توانست با این وضعیت به زندگی مشترک ادامه بدهد به همین دلیل مادرم را طلاق داد و من هم در حالی مجبور شدم کنار پدرم زندگی کنم که او بعد از جدایی از مادرم با یک زن دیگر ازدواج کرده بود.
ولی زندگی در این شرایط برایم بسیار سخت بود و نمی توانستم با خواسته های نامادری ام کنار بیایم این بود که تصمیم گرفتم به طور مستقل زندگی کنم و به تحصیلاتم ادامه بدهم.
بالاخره خانه ای اجاره کردم و برای تامین هزینه های زندگی و تحصیل در یک شرکت خصوصی مشغول کار شدم.
در همین روزها بود که تحت تاثیر نگاه ها و جملات عاشقانه پسری جوان قرارگرفتم و بعد از مدتی آشنایی با او ازدواج کردم ولی طولی نکشید که این حرف های عاشقانه جای خود را به سوءظن و بدبینی داد و در مدت کوتاهی ماجرای ازدواجم نافرجام ماند و از آن پسر جوان جدا شدم.
بعد از این جدایی بود که روح و روانم بیشتر به هم ریخت و دچارپرخاشگری حاد واختلال شخصیتی شدم.
در این شرایط احساس کردم در محل کارم از من سوءاستفاده می کنند و با آن که همواره بیشتر از بقیه همکارانم کار می کنم اما کمتر از دیگران حقوق می گیرم به همین دلیل به سراغ صاحب کارم رفتم و چندبار در این خصوص با او درگیر شدم تا حدی که دیگر نتوانست پرخاشگری های مرا تحمل کند و در نهایت مرا از محل کارم اخراج کرد.
حالا دیگر بیشتر از همیشه به هم ریختم و اوضاع روحی مناسبی نداشتم. این بود که در اوج تالمات روانی و بدون اطلاع پدرم از خانه بیرون زدم و به کلانتری آمدم تا مرا راهنمایی کنید.