نویسنده : سیدسورنا ساداتی
چی شده پکری؟
مژگان یه مدته تو خودشه، فکر کنم افسرده شده. از اتاقش بیرون نمیاد.
چرا اینجور وقتها اولین چیزی که به ذهن ما بزرگ ترها میاد اینه که بچهمون افسرده شده، یا اجتماعی نیست؟
پس چه مرگشه که اینقدر رفته تو خودش؟
ممکنه واکنشش باشه بهیک سری اتفاقها تو خونه.
مثل چی؟ ما که همهچی براش فراهم کردیم.
شاید به سلیقهاش احترام نمیذارین. مثلاً فیلمی که میبینه یا موزیکی که گوش میده رو مسخره میکنین.
آخه واقعاً چیزهای چرت و پرتی گوش میده.
خب بفرما. لابد همین رو بهخودش میگی که فاصله میفته.
حالا فوقش دوبار باهاش شوخی کردیم. نباید که بره تو اتاق بیرون نیاد.
شاید هم مدام براش تعیین تکلیف میکنین. چی بخوره. چی رشتهای بخونه و از این چیزها.
نه بهاون صورت. فقط حرف باباش اینه که الان هنر بازار کار نداره.
با این اوصاف اگه گاهی درددل کنه و از احساسش بگه توجه نمیکنین.
آخه اینهمه زحمتش رو کشیدیم، بعد سر هر چیز کوچیکی میگه منو نمیفهمین و از این لوس بازیها.
بهجای اینکه باهاش بجنگی فقط بذار راحت احساسش رو بگه.
وقتی خیلی کارهاش رو قبول ندارم چه فایده؟
لازم نیست بهعنوان پدر و مادر مدام باهاش موافق باشین، اما باید به نظرش اهمیت بدین و تا یک جایی تفاوت نسل و اقتضای زمانه رو در نظر بگیرین. چی شد؟ وسط حرف من خوابت برد؟