دکتر عبدالرحمن ولایتی
بطور معمول فلسفه ایجاد نهادها، سازمانها و ادارات در جوامع شهری کاهش و تعدیل بار جامعه در همه ابعاد زندگی مردم است و از همین دریچه تعدد نهاد و سازمان و ادارات شهری با رسالت های مختلف را در بافت شهری شاهدیم که هر یک به فراخور ایجاد و رسالت باری از دوش جامعه بر می دارند در این بین متاسفانه و یا شاید بدبختانه همیشه و همه جا هم همواره قضیه به شیوه مطلوب نبوده و نیست در بسیاری از جوامع نوعا نه در حال توسعه بلکه از نوع هنوز هم عقب مانده سازمانها و نهادها و ادارات نه تنها باری از دوش جامعه بر نمی دارند بلکه در یک فرایند وارونه باری هم به دوش جامعه می افزایند و همین است حکایت کلاف سردرگم ترافیک صبحگاهان خیابانک های شهرستان اردبیل ترافیک ندیده که همان اول صبحی اولین روز کاری سال جدید همه را ذوق ترافیک کرده و بزرگراه همت را در نظرها تداعی نمود ولی باید اذعان کرد ترافیک در جای خود به عنوان یک شاخص کلان شهری حامل فرهنگ مختص خود است که ساز و کار سخت افزار و نرم افزاری خود را در قالب مقدمه واجب و پیش نیاز می طلبد که در سیستم های مدیریت کلانشهری به فرهنگ ترافیک یاد می شود و چنانچه این مقدمات واجب و پیش نیازها فراهم نبوده و مغفول واقع شود مسلما همه آحاد شهر از پیر و جوان و زن و مرد تا مردم و مسؤلان را غافلگیر و ذوق زده نموده و شهر را درست مثل یک کلاف سردرگم گرفتار خواهد کرد چرا که پدیده ترافیک یک معضل نرمال کلانشهری ست نه شهر و قصبه و روستا که داستان این روزهای شهر اردبیل بلاخص صبحگاهان و ظهرگاهان همین شرایط گرفتاری در پدیده ذوق ترافیک است که به یک دفعه با صلاحدید نهاد مبارک آموزش و پرورش و دستور بازگشایی حضوری مدارس و همکاری سازمانهای مرتبط با مدیریت شهر و خیابان بر پیکره شهر تحمیل شده و هیچ خیابانکی را نیز از قلم نینداخته و خدا را شکر همه شهر را با بار سنگین ترافیک غرق در ذوق کلانشهر نموده است و این داستان شهر اردبیل در آغازین روزهای سال است که مفتخر به پدیده ذوق ترافیک گشته است.
پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی