http://didshahr.ir/245308

01:47 :: 1401/01/21

هر لحظه‌ای که تجربه می‌کنیم از ۲ جزء تشکیل شده: یک جزء لذت بخش و یک جزء بامعنا، هنر زندگی تعادل بین آن‌هاست.

فعالیت هنر زندگی کردن

این فعالیت‌ها چقدر برای‌تان لذت‌بخش‌اند؟ به آن‌ها امتیاز از ۰ تا ۱۰ بدهید: خوردن شکلات موردعلاقه، بزرگ کردن بچه‌ها، تاسیس بیمارستان در آفریقا، جلوگیری از گرم شدن زمین، کمک به یک پیرزن برای عبور از خیابان و رفتن به چشمه‌ آب‌معدنی کارائیب در تعطیلات (یا هر نوع سفر لذت بخش دیگری). چند ثانیه به خودتان زمان بدهید.

بیشتر آدم‌ها به شکلات، تلویزیون و گذراندن تعطیلات در چشمه آب معدنی، امتیاز ۹ یا ۱۰ و بزرگ کردن بچه‌ها امتیاز ۲ یا ۳ می‌دهند.

یک سوال دیگر: این فعالیت‌ها تا چه اندازه بامعنا هستند؟ به آن‌ها از ۰ تا ۱۰ امتیاز بدهید. باز هم چند لحظه به آن فکر کنید. پاسخ بیشتر آدم‌ها به سوال دوم ترتیبی کاملا متفاوت دارد.

بر مبنای معنادار بودن یک رفتار، بزرگ کردن بچه در جایگاهی به مراتب بالاتر از گذراندن تعطیلات در چشمه آب معدنی قرار می‌گیرد، کمک کردن به یک پیرزن برای عبور از خیابان هم بسیار معنادارتر از خوردن شکلات است.

خوب واقعاً کدام یک مهم است؟ کدام فعالیت‌ها به داشتن یک زندگی خوب کمک می‌کند؟ فعالیت‌های لذت‌بخش یا بامعنا؟ از قرن پنجم قبل از میلاد، متفکران یونانی درباره این مسائل تامل می‌کردند. اقلیتی از فلاسفه معتقد بودند زندگی خوب یعنی استفاده‌ حداکثری از لذت‌های آنی. اما بیشتر فیلسوفان معتقدند خوشی‌های آنی اموری پست، منحط و حتی حیوانی هستند. یک زندگی خوب از لذت‌های بالاتری تشکیل می‌شود. تلاش برای رسیدن به این لذت های والاتر، «خوشبختی» نامیده شد. اما به محض این‌که این واژه ابداع شد مشاجره‌های مردم بر سر معنای واقعی آن شروع شد. پل دولان، در دانشکده اقتصاد لندن تلاش کرد گره ماجرا را باز کند. درست مثل هر نت موسیقی که دو کیفیت گام و حجمِ صدا دارد، هر لحظه‌ای که تجربه می‌شود هم از دو جزء تشکیل شده: «یک جزء لذت‌بخش یا لذت‌جویانه و یک جزء بامعنا». بامعنا بودن حتی در بازار کار هم می‌تواند نقش مهمی داشته باشد، به خصوص کارمندان جوان حاضرند حقوقی کمتر از دستمزد رایج بازار را بپذیرند تا در پروژه‌های بامعنا شرکت کنند. این موضوع برای شرکت‌های تازه تاسیسِ ایده‌آل‌گرا، اتفاقی مطلوب و برای کارخانه‌های بزرگ امری نامطلوب محسوب می‌شود؛ کارخانه‌ها ناگزیرند کاستی‌های خود در معنا را با افزایش اجزای لذت‌جویانه جبران کنند (یعنی پول). توصیه من این است که میان لذت و معنا توازن برقرار و از افراط دوری کنید، چون مطلوبیت نهایی شما با نزدیک شدن بیش از حد به مرز هر یک کاهش می‌یابد.

شکلات و تماشای تلویزیون، پس از حداکثر خوردن دو کیلو شکلات و تماشای ۲۴ ساعت تلویزیون بی‌اثر می‌شوند؛ به طور مشابه اگر تمام شبانه‌روزتان را صرف نجات دنیا کنید و خودتان را از هر لذتی محروم کنید رنگ خوشحالی را نخواهید دید. بهتر است بین معنا و لذت، مسیرتان را مدام عوض کنید. بنابراین اگر بخش کوچکی از جهان را نجات داده باشید، به نظر من لیاقت یک جایزه را دارید!

برگرفته از کتاب «هنر خوب زندگی کردن» اثر «رولف دوبلی»

  • لینک کوتاه
  • https://savalankhabar.ir/245308

اشتراک این خبر :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *