بحران برفی استان اردبیل که بدلیل وقوع بارش در بخشی کوچک از وسعت استان ایجاد شد، مواردی را به وضوح یادآوری کرد.
۱. مدیران ما علی الخصوص در بخش راهداری، قابلیت بالایی در غافلگیری دارند. علیرغم اینکه اردبیل، به عنوان یک استان همیشه برفی معروف است، اما مشخص شد تفکرات مدیریت بخش راهداری، چندان تناسبی با واقعیت استان ندارند
۲. بحران برف در فصل بهار ۱۴۰۱ نشان داد که بحران برفی در زمستان ۱۴۰۰ نیز بیشتر ناشی از سبک مدیریت بوده است تا مقدار بارشها. تقریبا با هر بارشی، جادههای اردبیل وارد بحران میشوند. در نتیجه شدت و زمان بارش در غافلگیری مدیران راه تاثیری ندارد.
۳. مشخص شد سازمان مدیریت بحران تقریبا در استان وجود ندارد و در صورت وجود هم چندان موثر در بحران ها نیست.
۴. در صورت عدم مطالبه ائمه جمعه، دادستانها، اطلاعرسانی رسانهها، احتمال مرگ جاده ای و انسداد طولانی مدت راهها وجود دارد
۵. کمک نیروهای نظامی و هلال احمر ضامن خون مردم و امنیت آنها در جاده ها است. نجات چند هزار مردم گرفتار در جاده ها توسط هلال احمر، ضرورت تقدیر از آنها را مشخص تر میکند
۶. حساب و ارزش تلاش و فداکاری پرسنل میدانی راهداری از مدیریت فشل آن جدا است. کمبود امکانات در راهداری، نیروی انسانی راهداری را تا حد مرگ تهدید و آنها را خسته و فرسوده کرده و بهرهوری را کاهش میدهد
۷. آماری از افزایش تجهیزات راهداری استان در سالهای گذشته در دسترس نیست. به نظر میرسد مدیریت برای بقا در میزش، کمترین فشار به پایتخت جهت بهروزسازی تجهیزات را داشته و در نتیجه در موعد بحران های کوچک هم به مشکل برمیخورد
۸. با این وضعیت راهداری، با شعار گردشگری زمستانی، جان مردم را به خطر نینداخته و سرمایهگذاران در حوزه گردشگری زمستانی را به خاک سیاه ننشانید
۹. تجربه نشان داده است که چند آیتم، عامل اصلی و ویرانگر برای انگیزه خدمت یک مدیر است. حمایت قومی نماینده از مدیر، چشم به راه بودن ایام بازنشستگی و عدم پاسخگویی به رسانهها
۱۰. و مهمترین نکتهی کاربردی این بحرانها این است که قبل از ورود به جادههای استان حتما آیات قرآنی لازم را خوانده و نذر و نیاز کافی را به عمل آورید