۱۸ دی ماه سال ۱۳۵۷ مردم روستای نیارق علیه حکومت پهلوی تظاهرات کردند که در این حرکت ۵ تن از اهالی به شهادت رسیدند.
صادق پارسا
روستای نیارق اردبیل در نزدیکی شهر نمین قرار دارد که اهالی آن در زمان انقلاب در مبارزات نهضت اسلامی حضور داشته و هر روز جهت شرکت در تظاهرات اردبیل حضور مییافتند.
در روستای نیارق هر شب جلسات مخفیانه در مساجد و منازل انقلابیون به مدیریت روحانی مبارز شیخ علی محبی برگزار می شد.
اعتراضات مردم روستا روز به روز منسجم تر می شد طوری که عصر روز دوشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۵۷ حرکت شکوهمند انقلابی مردم نیارق به اوج خود رسید.
۱۸ دی ماه ۱۳۵۷ از سوی امام خمینی(ره)، جهت بزرگداشت شهدای مشهد، قزوین، کرمانشاه، قم و سایر شهرستانها که یک هفته پیش از آن به شهادت رسیده بودند، عزای عمومی اعلام شد و از همه مسلمانان غیرتمند و شجاع درخواست شد که با برپایی اجتماعات، جنایتهای بی حد و حساب رژیم و سرکوبهای هفته گذشته را اعلام کنند.
برای بزرگداشت این روز مردم اردبیل راهپیمایی بزرگی را آغاز کردند و قطعنامهای را در آن روز صادر کردند در این ایام در روستای نیارق نیز حرکتهای انقلابی به صورت روزانه جریان داشت و هر روز بعد از سخنرانی روحانی روستا حجتالاسلام سیدعلی موسوی، مردم با سر دادن شعارهایی در کوچه و معابر اصلی روستا، انزجار خود را از رژیم شاه و پشتیبانی از امام خمینی اعلام میکردند.
تا اینکه عصر روز دوشنبه هجدهم دی ماه ۱۳۵۷، که هوا هم بسیار سرد بود، علاوه بر خود اهالی روستای نیارق، اهالی روستاهای همجوار از جمله «سوها» و «گرمچشمه» هم به جمع تظاهرات کنندگان پیوسته بودند و مثل همیشه تظاهرات از مقابل مسجد روستا آغاز شده بود.
در پایان این تظاهرات، وقتی اهالی نیارق مهمانان انقلابی خود از روستای سوها را بدرقه میکردند، ناگهان نظامیان پاسگاه ژاندارمری لوله سلاحشان را به طرف اهالی گرفتند ابتدا چند تیر هوایی شلیک کردند و بعد سینه مردم را نشانه رفتند در پی این تیراندازی ها تعدادی یکی پس از دیگری به زمین افتاده و به خاک و خون غلطیدند و سه تن از تظاهرات کنندگان به نامهای مطلب راستگو، محمد راستگو و سر اصلان خان محمدزاده به شهادت رسیدند و دو بانو از این اهالی نیز به شهادت رسیدند که دختری ۱۴ ساله به نام نازیلا سیدرحیمی و ملکمنظر واحدی همراه با طفلی که در شکم داشت مورد هدف قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
بعد از چند ساعت که اوضاع کمی آرام شد به غیر ۵ شهید، حدود ۱۹ نفر از اهالی روستا هم زخمی شدند. بنابراین مردم تمام شهدا را به خانههای خود بردند و مجروحین را شب هنگام به بیمارستان شیر و خورشید اردبیل انتقال دادند.
شهیدان آقایان راستگو و محمدزاده شب ها در یکی از خانه ها جلسات می گذاشتند و در مورد نحوه مبارزه با حکومت پهلوی تبادل نظر می کردند از مخالفان سرسخت رژیم پهلوی در روستا بودند.
مردم نیارق نازیلا را خوب می شناسند وی چهارده سال بیشتر نداشت هرچند نوجوان بود از افراد فعال مسجد بود و در سخنرانی ها و موعظه روحانی مسجد شرکت داشت اهمیت زیادی به مطالعه و درس خواندن می داد و با حضور خود در تظاهرات مردم را تحت تاثیر قرار می داد نازیلا با اینکه روستایی بود ولی از نظر درس و مسائل اعتقادی خیلی خوب بود و اهالی به حرفش گوش می دادند.
مادر نازیلا می گوید: «نازیلا قبل از شهادتش غسل شهادت گرفته بود که ۱۸ دی ۱۳۵۷ ظهر مشغول بافتنی بود که ناگهان صدای مرگ بر شاه مردم در روستا بلند شد، نازیلا عاشق تظاهرات بود رفت و به جمع تظاهرکنندگان پیوست چند ساعت بعد عموی نازیلا در حالی که پیکر او را در آغوش گرفته بود وارد منزل شد به محض دیدنش فهمیدم که به شهادت رسیده و افتخار می کنم که مادر چنین دختری هستم و از اینکه دخترم شایستگی شهادت را داشته خوشحالم.»
ملک منظر نیز هفده سال از عمرش می گذشت که در تظاهرات مورد اصابت گلوله قرار گرفت قبل از شهادتش گفته بود که بانوی محجبه ای را در خواب دیدم که به من گفت به زودی به ما ملحق می شوی. به توصیه پزشک معالجش در طول مجروحیت به او آب ندادند وی با اقتدا به مولایش امام حسین (ع) با لبان تشنه و با فرزندی که در شکم حمل می کرد به شهادت رسید.
مادر ملک منظر نیز می گوید: «ملک منظر دختری متین و بسیار مهربان بود و همیشه در مسجد حضور داشت با اقوام و دوستان ارتباط صمیمی داشت از جمله شاخصه های ملک منظر رعایت نماز اول وقت بود و نسبت به رعایت احکام شرعی اهمیت خاصی می داد و همیشه به تلاوت قرآن تاکید فراوان داشت.»