همه شدیم شبیه بلاگرها و اینفلوئنسرها، با ژستهای تکراری، جشن تولدهایی با لبخندهای مصنوعی و بادکنک هلیومی.
وبلاگ که داشتیم فقط حرفهای مهم را داخلش مینوشتیم، اگر حرفی نداشتیم سکوت میکردیم و ترجیح میدادیم شنونده باشیم، داخل وبلاگ هم بهطور معمول عکسی از خودمان نبود، معتقد بودیم چیزی که باید دیده شود اندیشهها و دغدغههاست نه صورتها و ژستها. کم کم نسل عوض شد و شبکههای اجتماعی هم جای وبلاگها را گرفت. اما باز هم شبکههای اجتماعی اولیه محلی بود برای بیان دغدغههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و البته کُریهای فوتبالی و سینمایی که بهندرت هم بینشان عکسی از سفر، یا روزهای خاطره انگیز کودکی میگذاشتیم. اما اینستاگرام که شد شبکه اجتماعی اصلی، داستان به کل تغییر جهت داد.
حالا دیگر در بیشتر اوقات، مهم نبود چه فکری میکنیم و چهحرفی داریم، بلکه اینکه چهمیپوشیم و چه خودرویی داریم مهم شد، جای نگاه به زندگی را نگاه به دوربین گرفت، جای ژستهای روشنفکری و خلاصه کتابهایی را که خواندیم ژستهای عکاسی گرفت. همه در یک مسابقه شرکت کرده بودیم تا از قافله عقب نمانیم، باران بهاری، برگهای پاییزی، پنجره هواپیما، برفپاککن ماشین، دورهمی شب یلدا، اولین برف زمستانی، نوروز و… همه و همه شد بهانههایی برای خودنمایی، تظاهر و شبیه دیگران شدن.
جشن تولد بدون کیک و بادکنک هلیومی بیمعنی شد. لذت کافه رفتن جایش را به استرس عکس خوب گرفتن داد. این وسط بین انبوهی از عکسهای تکراری و آدمهایی که همه شبیه بلاگرها و اینفلوئنسرها شدند، دل آدم تنگ میشود برای جشن تولدهایی که بهجای لباس شیک، فقط میخندیدیم، برای عروسیهایی که پر از صمیمیت بود البته با قیمه کم گوشت، برای دورهمیهای یلدایی که توجه همه از تلویزیون و گوشی به بقیه بهخصوص بزرگ ترها بود. دلم تنگ میشود برای همه آدم معمولیهایی که این قدر در عکسها کامل نبودند، عکسشان مثل خودشان بود. دلم تنگ میشود برای روزهایی که به بچهها سخت نمیگرفتیم و دیزاین سفره اینقدر اهمیت نداشت، بچه میتوانست سالاد و دسر را کنار ظرف خورشت اش بریزد و معطل عکس گرفتن مادر از فینگرفودها نمیشد. کاش کمی مثل خودمان باشیم، کاش با تکثیر زنجیره کامل و خوشحال بودن در شبکههای اجتماعی، فشار مضاعف خود بودن و خندهرو بودن در عکسها را از روی خودمان و دیگران برداریم تا از لحظه بیشتر لذت ببریم.
کاش به خودمان و شادیهایمان رحم کنیم و بهجای ارائه تصویری خوب و خوشحال از خودمان در نظر دیگران، درونمان را راضی و خوشحال نگهداریم و فراموش نکنیم هرچقدر سخت بگیریم و بخواهیم بیشتر مثل دیگران باشیم استرسمان افزایش پیدا می کند و رضایتمان از زندگی و حظ بردن از لحظهها کم میشود.
نویسنده : سیدسورنا ساداتی